بومی و وابسته بودن به فرهنگ
وابستگی به یک نظام اخلاقی
ارائه دانش انسانی با زبان صریح و بیانی روشن و انگیزشی ( جارامیرو، میلوکی، سولومن[۱۴]؛ ۲۰۰۶ ).
۲-۲-۳-۱٫ ویژگیهای افراد دارای اخلاق حرفهای
۱- مسئولیتپذیری: در این مورد فرد پاسخگو است و مسئولیت تصمیمها و پیامدهای آنرا میپذیرد، سرمشق دیگران است. حساس و اخلاقمند است، به درستکاری وخوشنامی در کارش اهمیت میدهد، برای اجرای تمام مسئولیتهای خویش کوشاست و مسئولیتی را که برعهده میگیرد با تمام توان و خلوص نیت انجام میدهد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲- برتری جویی و رقابت طلبی: در تمام موارد سعی میکند ممتاز باشد، اعتماد به نفس دارد، به مهارت بالایی در حرفه خود دست پیدا میکند، جدی و پرکار است، به موقعیت فعلی خود راضی نیست و از طرق شایسته دنبال ارتقاء خود است ولی سعی نمیکند به هر طریقی و از هر راهی در رقابت برنده باشد.
۳- صادق بودن: مخالف ریاکاری و دورویی است، به ندای وجدان خود گوش فرا میدهد ، در همه حال به شرافتمندی توجه میکند، شجاع و با شهامت است.
۴- احترام به دیگران: به حقوق دیگران احترام میگذارد، برای نظراتشان ارزش قائل است، خوش قول و وقت شناس است، به دیگران حق تصمیمگیری میدهد، تنها منافع خود را ارجح نمیداند.
۵- رعایت و احترام نسبت به ارزشها و هنجارهای اجتماعی: برای ارزشهای اجتماعی احترام قائل است، در فعالیتهای اجتماعی مشارکت میکند، به قوانین اجتماعی احترام میگذارد، در برخورد با فرهنگهای دیگر متعصبانه عمل نمیکند.
۶- عدالت و انصاف: طرفدار حق است، در قضاوت تعصب ندارد، بین افراد از لحاظ فرهنگی، طبقه اجتماعی، اقتصادی، نژاد و قومیت تبعیض قائل نمیشود.
۷- همدردی با دیگران: دلسوز و رحیم است، در مصائب دیگران شریک میشود و از آنان حمایت میکند، به احساسات دیگران توجه میکند، مشکلات دیگران را مشکل خود میداند.
وفاداری: به وظایف خود متعهد است، رازدار و معتمد دیگران است (ساتیش[۱۵]، ۲۰۰۸).
۲-۲-۴٫ مهمترین اصول راهبردی در کاربرد اخلاق حرفهای اسلامی
در اخلاق حرفهای اسلامی، ملاک نهایی اخلاق همانا خواست خداوند یعنی خیر مطلق است. مهمترین اصول راهبردی که به منزله منشأ شکلگیری مولفههای کاربردی در اخلاق حرفهای اسلامی محسوب میگردند، عبارتند از: کرامت انسانی ، آزادی فردی ، عدالت اجتماعی که در مفهوم عام یعنی قراردادن هر امری در جایگاه شایسته آن و امانتورزی بصورت امانت داری و بینش امانتنگری که از میان اصول گفته شده آخرین و مهمترین اصل است.
مفهوم امانتداری در کسب و کار قابل تجزیه به ۳ پرسش است: اولاً چه چیزی در کسب و کار، مورد امانت قرار میگیرد، ثانیاً منظور از امانتداری در قبال آن امور چیست؟ ثالثاً صاحبان امانت کیستند؟ البته امانتداری در حرفه نمیتواند به معنای عدم تصرف باشد، زیرا تصرف و بکارگیری آن مایه دوام و قوام کسب و کار است. ضمناً تصرف در حرفه و کسب و کار ۲ گونه است: امانت دارانه و غیرامانت دارانه. در این زمینه تصرف امانت دارانه استفاده بهینه و شایسته است. ضامن امانتداری در نگرش اسلامی، این بینش است که عالم همه محضر خداست. با این نگاه فرد با بصیرت ایمانی به امانتنگری در جهان هستی میرسد و همه چیز، از جمله خود را امانت خداوند میداند. پس در مواجهه با همه چیز و در استفاده از همه امور، راه امانتداری را میپیماید و چنین دوراندیشی و احتیاطی تقواست (تدین، ۱۳۸۵).
اصول منشور اخلاقی در اسلام، در همه حرفهها مشترک است، ولی تفاوت حرفهها در فرعیات است. بدین ترتیب، اصولی را که از منابع اسلامی بدست میآید، میتوان در تمامی حرفهها جاری ساخت. پس باید به اصول اخلاق بصورت سازمانی و ساختار یافته توجه نمود (تدین، ۱۳۸۵).
۲-۲-۵٫ نظامهای اخلاقی عمده
اخلاق حرفهای در تفکر سنتی طی زمان های مختلف تغییر یافته و بهطورکلی بیش از ۵نظام عمده اخلاقی امروزه در بیان اخلاق حرفهای استفاده میشود.
ملاک مقبولیت این ۵ نظام در میان دهها نظریه و نظام اخلاقی، توانایی آنها در بیان سیستماتیک فضائل و رذایل اخلاقی، ارائه نظام سازگار ، فراگیر و کارآست. این ۵ نظام اخلاقی عمده عبارتند از:
۱- نظام فایده گرا ۲- نظام وظیفه گرا ۳- نظام عدالت گرا ۴- نظام آزادیگرا ۵- نظام خیرگرا (زیباگرا، نظام دینی)
چهارنظریه نخست در واقع اصول راهبردی اخلاق را ملاک نهایی میانگارند، اما در نظریه آخر خداوند متعال برترین زیبایی و مشخص کننده ملاک نهایی اخلاق است.
۱- نظام فایده گرا (سودانگاری):در این نظام بالاترین سود برای بیشترین افراد همراه با کمترین زیان مورد نظر است. مطلوبیت یعنی خوب و بد بودن براساس نتیجه و آثار (حسن فعلی) و نه نیت اشخاص (حسن فاعلی). این نظام از تئوریهای غایت گــــرایانه (نتیجه گرا) است که توسط “جان استوارت میل” ارائه شده است. در این مدل انسان و هر موجود زنده با محیط، بده بستان دارد. پس اشیاء و حوادث در غالب سرمایه دیده می شود این است که انسان، بی دغدغه هزینه فراوان انجام نمی دهد که سودی نداشته باشد. بر این اساس موسسه ای که اعتماد محیط را سرمایه بزرگ تلقی میکند، هرگز آنرا بهراحتی از دست نمیدهد. فایدهگرایی از نظر مفهومی به بهرهوری نزدیک است. بالاترین سود با کمترین هزینه برای بیشترین مردم. اما در هر حال این ملاک نمیتواند ملاکی فراگیر برای همه اقدامهای اخلاقی باشد زیرا ممکن است امکان استثمار را فراهم نماید.
۲- نظام وظیفهگرا: نظام وظیفهگرا را “امانوئل کانت” مطرح ساخت. او منتقد جدیِ فایدهگرایی بود. کانت فلسفه اخلاق محض را کاملاً منزه از هر چیز تجربی میدانست و معتقد بود هنجارهای اخلاقی را نمیتوان بر تجربه بنیان نهاد. کانت بر این باور بود که نباید فقط به آثار افعال (نتیجه گرایی) نگاه کرد. او معتقد بود فعل اخلاقی مستلزم انتخاب وظیفه است که با مقاومت درونی ما در برابر خواستهها و تمایلات طبیعی و نفسانی همراه است. کانت وظیفه و تکلیف را ملاک اخلاقی بودن میدانست.
۳- نظام عدالتگرا: نظریهپردازان عدالت فراگیر معتقدند کانت اخلاق را بصورت کاربردی بیروح از عقل درآورده است. اینان از ملاکهای فردگرایانه در اخلاق دوری جستهاند و بر نقش بنیادین و اساسی عدالت اجتماعی تأکید کردهاند. علامت فراگیر که بر بهرهمندی عادلانه تکیه میکند بیتردید از مهمترین اصول راهبردی اخلاق است ودر آموزههای دینی نیز آمده است، اما ملاک نهایی اخلاق نیست، زیرا همه احکام اخلاقی مثل ایثار، عشق و تفضل را پاسخ نمیدهد.
۴- نظام آزادیگرا: طرفداران این نظریه نخستین نیاز آدمی را آزادی میدانند نه عدالت،پس ملاک نهایی ارزشها را آزادی میدانند. اما تعریف دقیق آزادی مشکل است. به تعبیر “اسپینوزا” آزادی در گرو انگیزههای فعال و درونی برخاسته از بصیرت آدمی نسبت به هستی است.
۵- نظام خیرگرا (زیباگرا ـ نظام دینی): در نظام اخلاقی دینی ملاک نهایی اخلاق، خدا و تقرب به او و رضایت اوست. تمام ادیان آسمانی خداوند را ملاک نهایی اخلاق دانستهاند. خدا زیبای محض است و معنابخش زیبایی و خیر مطلق است و نیز آفریننده هر امر خیر.
با خدا میتوان تکالیف انسان را معنادار کرد، چون خدا مطلق و نامشروط است. لذا محتاج ملاک دیگری برای ارزش یافتن نیستیم. پس شاخص خوب، رفتار نزدیک کننده به خدا و شاخص بد، رفتار دور کننده از خداست (ویلیامز،۲۰۰۶).
۲-۲-۶٫ عوامل پایهای و اساسی در اخلاق حرفه ای از نظر زیونتس
استقلال حرفهای اخلاق علمی
خود فهمی حرفهای
عینیت گرایی، بیطرفی و عدم جانبداری
فراتر رفتن از مفهوم معیشتی
۱- استقلال حرفهای اخلاق علمی:این عامل مانند اخلاق در هر نظام حرفهای دیگر باید منعکس کننده هنجارهای درونی حرفه و احساس تعهد اخلاقی از سوی خود حرفهای ها و نهادهای تخصصی آنها باشد، نه آنکه در غالب بایدها و نبایدهای اخلاقی به آنها تحمیل و قبولانده یا گوشزد شود.
برای مثال، یک مدیر باید در حرفه خود مسائلی مانند صداقت، دقت، قابل اعتماد بودن، گشوده بودن به فضای انتقاد و ارزیابی، احترام به زیردستان و اطرافیان، توجه به حریم خصوصی و مسأله حفظ اسرار افراد را سرلوحه خویش قرار دهد (واردی[۱۶]، ۲۰۰۱).
۲- خودفهمی حرفهای: پایه و اساس اخلاق، خود فهمی حرفهای است. افراد تنها از کار و فعالیت حرفهای خود، فلسفه آن و نسبتش با زندگی مردم است که به درک اخلاقی از آن نائل میشود و در نتیجه در مناسبات خود با طبیعت و جهان پیرامون خود؛ نوعی احساس درونی از تعهد به آن ارزشها پیدا میکنند(تدین، ۱۳۸۵).
۳- عینیتگرایی، بیطرفی و عدم جانبداری: از مهمترین اصول اساسی که در اغلب اسناد و مباحث مربوط به اخلاق حرفهای علمی مورد تأیید قرار میگیرد، رعایت عینیت گرایی و بیطرفی است، فردی که اخلاق حرفهای را در زندگی شغلیاش به کار میگیرد نباید جانبداری غیرعقلانی نسبت به منبعی که دارای صفات غیراخلاقی است نشان دهد (تدین، ۱۳۸۵).
۴- فراتر رفتن از مفهوم معیشتی: تا زمانی که فردی درگیر مسائل فیزیولوژیکی باشد، توجه به مسائل دیگر کمرنگتر خواهد بود، معنای اخلاق حرفهای با عقود از مفهوم معیشتی آن به عرصه ظهور میرسد.
زمانیکه افراد در فعالیت و کسب و کار حرفهای خود از سطح گذران زندگی فراتر میآیند، دستکم سه سطح دیگر از فعالیتهای علم و فنآوری برای آنها معنا مییابد: ۱- احساس کارآیی، اثربخشی و تولید کیفیت بعنوان ارزش افزوده ۲- احساس خدمت به مردم و مفید واقع شدن ۳- احساس رهاسازی از طریق توزیع مجدد فرصتها و نقد و بررسی قدرت (واردی، ۲۰۰۱).
۲-۲-۷٫ عوامل روان شناختی مرتبط با اخلاق در کسب و کار
یکی از ابعاد بسیار مهم اخلاق کار، بُعد روانشناختی آن است، زیرا اخلاق، متغیری است که آگاهی و اراده فردی در آن نقش محوری ایفا میکند، بسیاری از اندیشمندان برای بهبود اخلاق کار، بر نظریههای رفتاری تأکید داشتهاند. هرگاه فردی کار اخلاقی انجام داد و از سوی جامعه تشویق شد، احتمال انجام کارهای اخلاقی دیگر تقویت میشود، تا جائیکه کار اخلاقی بصورت ارزشهای درونی وی در میآید. بدین ترتیب برنامهریزان کلان کشوری قادر خواهند بود اخلاق کار را در افراد جامعه نهادینه کنند، زیرا تغییر مدیریت اساساً در شیوههای انگیزش افراد در محیطهای کاری و نحوه پاداشهای مادی آنها تأثیر میگذارد که ابعاد اقتصادی و روانی اخلاق کار محسوب میشوند (تدین، ۱۳۸۵) .
۲-۲-۷-۱٫ از خود بیگانگی بعنوان یکی از عوامل روانشناختی مرتبط با اخلاق کار
در نظام پیشهوری، رابطه موجود بین کارگر و کارفرما شخصی بود و این رابطه ایجاب میکرد که کارگر و کارفرما در مقابل یکدیگر دارای تعهدات و وظایفی گستردهتر از آنچه امروز انتظار میرود باشند.
اما تولید کارخانهای در وضعیت اجتماعی همه کارگران، تغییرات اساسی بوجود آورد و بر مهارتهای پیشهای و روابط کار، اثر عمیقی گذاشت. بدین ترتیب نیروی کار در یک کارگاه یا کارخانه متمرکز و محل زندگی و کار از یکدیگر جدا شد. کارگران میبایست از نظمی که کارفرما اعمال میکرد، یعنی ساعات و سرعت کار منظم تبعیت میکردند و اگرچه از نظر حقوقی آزاد بودند ولی از نظر اقتصادی و اجتماعی وابسته و تابع بودند. بسیاری از صاحبنظران معتقدند از خود بیگانگی افراد میتواند تأثیر مستقیمی بر میزان علاقه، دقت، مسئولیت، ابتکار و مولد بودن آنها داشته باشد. اخلاق کار، قواعد و زمینههای برانگیزاننده و فعال شده تعهد ذهنی، روانی و فیزیکی فرد یا گروه است (قراملکی،۱۳۸۷:).
بدیهی است که یک ذهن از خود بیگانه، نمیتواند زمینهای مناسب برای انگیزه و تعهدات اخلاقی و فیزیکی از خود بروز دهد. کاهش اخلاق کار منجر به کاهش مسئولیت پذیری میشود. عدم تعهد ذهنی و فیزیکی از خود بیگانگی، صنعتی شدن جوامع و تأثیر آن بر اخلاق کار، تغییراتی بنیادی در ساختار جامعه پدید میآورد (واردی،۲۰۰۱).
۲-۲-۷-۲٫ سه جنبه عوامل تأثیرگذار بر اخلاق حرفهایاز نظر پنیو
جنبه فردی: یعنی ویژگیها و خصوصیات فردی، ارزشهای مذهبی، ملاکهای شخصی، عوامل خانوادگی، باورها و اعتقادات و شخصیت، از جمله عوامل تأثیرگذار بر اخلاق حرفهای از جنبه فردی هستند. مسلماً فردی که فاقد صلاحیتهای اخلاقی شایسته از لحاظ فردی باشد، از معیارهای اخلاق حرفهای مناسبی نیز برخوردار نخواهد بود.
جنبه سازمانی: عواملی مثل رهبری، مدیریت، ارتباط با همکاران، ارتباط با زیردستان و فرادستان، نظام تشویق و تنبیه، انتظارات همکاران، قوانین و مقررات و رویهها، جو و فرهنگ سازمانی در این حیطه قرار میگیرند. بدیهی است که نامطلوب بودن عوامل مزبور عامل تهدید کننده اخلاق حرفهای خواهد بود و بالعکس.
جنبه محیطی: عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و همچنین دیگر سازمانها و عوامل رقابتی بین آنها، از جمله عوامل تأثیرگذار بر اخلاق حرفهای است (رضائیان،۱۳۸۵: ).
۲-۲-۷-۳٫ سایر عوامل تأثیرگذار بر اخلاق حرفهای سازمانها
علاوه بر عوامل کلی و پیش گفته شده کمبود امکانات و ابزار کار، نامناسب بودن ابزار، فضای نامناسب کاری، حجم کاری مازاد بر توان کارمند یا کارگر، محیط شلوغ مؤسسه یا سازمان بر معضلات اخلاقی دامن میزنند. بیثباتی اقتصادی، سیاسی، معضلات فرهنگی تاریخی که به شدت با فرهنگ مشارکتی و کار تیمی ناسازگار است آموزشهای نادرست اجتماعی مانند مسئولت گریزی و تنبلی در کار را نوعی زرنگی تلقی کردن، وضعیت نابرابر رقابت جهانی که تهدید کننده اخلاق کسب و کار است و سایر عوامل شبیه به این، بدون شک در وضعیت اخلاقی سازمان تأثیرگذار است (وهلر، لویس و دوو[۱۷]،۲۰۰۷).