سبکهای شناختی ممکن است روی تمایل به انواع یادگیری، جمع آوری دانش، پردازش اطلاعات، تصمیم گیری، و بسیاری از نیات و عکسالعملهای بحرانی که یک فرد طی روز با آن ها مواجه است، تأثیر بگذارد. تجزیهو تحلیل کردن سبکشناختی به ما اطلاعاتی درباره چگونگی پردازش (انتقال، کاهش، شرح دقیق دادن، ذخیره، بازیابی و استفاده) افراد از ورودیهای حسیای که از محیط (عوامل موقعیتی) دریافت میکنند (بربوسا، گرهاردت و کیکول[۱۹۷]، ۲۰۰۷).
رایدینگ و راینر (۱۹۹۸) یک مدل دوبعدی از سبکهای شناختی معرفی کرد: کلگرا-تحلیلی[۱۹۸] و کلامی-تصویری[۱۹۹]. کلگرا- تحلیلی بیان می کند افراد اطلاعات را یا به صورت کل یا در قالب اجزای آن پردازش و سازماندهی میکنند. در حالی که سبک کلامی- تصویری توضیح میدهد که افراد در هنگام تفکر اطلاعات را یا به صورت کلامی و یا به شکل تصویری بازنمایی میکنند (فالون[۲۰۰]، ۲۰۰۳).
مطالعات متعددی در اینباره صورت گرفته برای نمونه چویی، کو و چویی[۲۰۱] (۲۰۰۷)، گرایش به تفکر کلگرا در مقابل تحلیلی را در بین دو فرهنگ آمریکایی و کرهای مقایسه کردند. با توجه به پژوهشهای صورت گرفته درباره فرهنگ و تفکر کلیگرا و یا تحلیلی، پژوهشگران بر این عقیدهاند که تفکر کلیگرا شرق آسیا رخ داده است (ایوانس[۲۰۲]، ۲۰۰۸؛ به نقل از دائن[۲۰۳]، ۲۰۰۹). این در حالی است که غربیها تمایل دارند که جهان را به صورت اجزایی مستقل، ببینند (چویی، کو و چویی، ۲۰۰۷). آن ها تفکر کلگرا-تحلیلی را با توجه به توجه[۲۰۴]، انتساب[۲۰۵]، طبقه بندی[۲۰۶]، حافظه[۲۰۷]، استدلال منطقی[۲۰۸] و تحمل تناقضات[۲۰۹] موردبررسی قراردادند. توجه (زمینه در مقابل اجزا)[۲۱۰]: در سبک کلگرایی شرق آسیا تمایل بر این است که توجه به سمت روابط جهتگیری و هدایت می شود. در مقابل، در سبک تحلیلی غربیها، توجه بیشتر به سمت هر جزء به طور جداگانه تمرکز دارد (هدن و همکاران[۲۱۱]، ۲۰۰۰؛ جی و پنگ و نیسبت[۲۱۲]، ۲۰۰۰؛ ماسودا[۲۱۳] و نیسبت، ۲۰۰۱؛ به نقل از چویی، کو و چویی، ۲۰۰۷). در ادامه آمده است که این تفاوت ظاهری در اختصاصی شدن توجه به آسیاییهای شرقی این امکان را میدهد کل یک تصویر را بهسرعت بیشتری ببینند تا اجزای جداگانهی آن را، و برعکس این قضیه برای غربیها صادق است. در نتیجه آسیاییهای شرقی نسبت به غربیها بیشتر به زمینه وابستهاند. به این معنا که برای افراد آسیای شرقی جدا کردن اجزا از زمینه آن بسیار دشوار است. به همین دلیل است که آن ها نسبت به غربیها سریعتر و راحتتر به روابط بین اجزا و اشیای یک زمینه پی میبرند و این تفاوت حتی در الگوی حرکات دیداری آن ها نیز قابلتشخیص است (چوآ و همکاران[۲۱۴]، ۲۰۰۵؛ به نقل از چویی، کو و چویی، ۲۰۰۷). علیت: (تعاملگرا در مقابل وضعیتگرا)[۲۱۵]: افراد آسیای شرقی حضور علیتهای پیچیده را در نظر می گیرند و به همین دلیل بیشتر از غربیها که به امیال درونی اجزا توجه دارند، بر روی روابط و تعاملات بین اجزا و موقعیتهای اطرافشان متمرکز میشوند. در نتیجه، افراد آسیای شرقی (کلیگراها) قبل از ساختن یک استناد و یا انتسابات شناختی نهایی، اطلاعات بیشتری را نبست به غربیهای تحلیلی در نظر می گیرند (چویی و نیسبت، ۱۹۹۸؛ چویی، نیسبت و نورنزایان، ۱۹۹۹؛ لی، هالاهان و هرزوگ[۲۱۶]، ۱۹۹۶؛ میلر[۲۱۷]، ۱۹۸۴، موریس[۲۱۸]، نیسبت و پنگ، ۱۹۹۵؛ موریس و پنگ، ۱۹۹۴؛ به نقل از چویی، کو و چویی، ۲۰۰۷).
با توجه به هدف این پژوهش، در ادامه به بررسی و تعریف دقیقتری از سبکشناختی کلگرا- تحلیلی پرداخته می شود. در بیان تفاوت بین تفکر کلگرایی و تحلیلی آمده است که وقتی فرد باید مشکلی را حل کند، او باید عملکرد اجزا و اینکه این اجزا چگونه در کنار هم کار میکنند را درک کند، که این معرف سبک تحلیلی است، در این سبک توجه افراد بر روی جزئیات درونی موقعیت متمرکز است. از طرف دیگر افرادی هستند که به سمت یک درک جامع و کلی پیش میروند و به نظر میرسد توجه کمتری را بر جزئیات دارند. گرایش افراد کلگرا به درک جان کلام یا به عبارتی درک معنای کلی تمایل دارد.
سبکشناختی تحلیلی
رایدینگ (۱۹۹۱؛ به نقل از رایندیگ و چیما، ۱۹۹۱) ویژگیهای افراد تحلیلی را به شرح زیر برشمرد: آن ها بهراحتی می توانند زمینه را به اجزای آن تجزیه کرده و شکل را از زمینه آن جدا در نظر بگیرند. آن ها کمتر تحت تأثیر ساختار قرار می گیرند و ازنظر رفتاری، خودانگیخته، خود هدایتگر و درونگرا هستند. آن ها می توانند یک نقشهی ذهنی از محیط تهیه کنند، گرایش ذهنی آن ها برای رشته های انفرادی که دارای روابط درونی است مانند ریاضیات و فنی بیشتر است. تفکر آن ها ساختاریافته و منظم بوده و کمتر تحت تأثیر تجربیات شخصی دست به عمل میزنند و بیشتر تحلیل، استدلال و منطق دستبه کار میشوند. بوزن، ایرتز و برق (۲۰۰۹) نیز داشتن تفکر همگرا، رفتار کردن بر اساس ارزیابی آگاهانه وقایع و رمزگردانی واقعیتها بر اساس نمادهای انتزاعی مثل کلمات و اعداد را از ویژگیهای افراد تحلیلی میدانست. نیسبت و نورنزاین (۲۰۰۲) بیان کردند، علاوه بر ویژگیهای فوق، افراد تحلیلی تمایل دارند اشیاء را با توجه به خصوصیت و قوانین خاص طبقه بندی کنند و از همان قوانین برای توصیف و پیش بینی رفتار شئ استفاده میکنند.
سبکشناختی کلگرا
رایدینگ (۱۹۹۱؛ به نقل از رایدینگ و چیما، ۱۹۹۱) در توصیف افراد کلگرا میگوید، آن ها اطلاعات محیط را به شکل یک کل بههمپیوسته در نظر می گیرند، بنابرین برای جدایی شکل از زمینه با مشکل مواجه میشوند. آن ها تحت تأثیر ساختار بوده، و برای کارهایشان نیازمند دستورالعملهای واضح هستند. برای آن ها تعاملات اجتماعی بسیار اهمیت دارد و تأثیرپذیری آن ها از اجتماع زیاد است و گرایش آن ها به رشته های اجتماعی و علوم انسانی بیشتر است. آن ها بسیار تجربهگرا بوده و بر اساس تجربیاتشان فکر و اقدام میکنند، بنابرین آن ها در سازماندهی اطلاعات جدید با مشکل مواجه میشوند. تفکر شهودی دارند و به عبارتی حاضرجواب بوده و فیالبداهه اقدام میکنند و در امر و کارها کمتر منطق و استدلال استفاده میکنند. بوزن، ایرتز و برق (۲۰۰۹) با توجه به ویژگیهای فوق بیان کردند که افراد کلگرا، هیجانی و تکانشی هستند. داشتن تفکر واگرا از ویژگی افراد کلگرا است. آن ها با توجه به تداعیهای ذهنی که ناشی از تجربیات گذشتهشان است، رفتار میکنند. آن ها واقعیتها را به صورت تصاویر، استعارهها و روایات رمزگردانی کرده و سرعت پردازش اطلاعات در آن ها بالا است و درنهایت به روابط بین اجزای محیط پی میبرند. نیسبت و نورنزاین (۲۰۰۲) نیز بیان می کند تفکر و رفتار افراد کلگرا برگرفته از دانشی است که بجای عقل و منطق بر تجربیات شخصی تکیه دارد و گرایش قوی دارند با توجه به روابط بین اجزای محیط، وقایع بعدی را پیش بینی کنند.