“
۲-۱-۱-۵ سکوت شارع
برخی از علمای فقه سکوت شارع را در برابر عرف، دلیلی بر حجیت عرف دانسته اند استدلال آن ها اینگونه است که اگر شارع موافق و هم گام با مضمون عرف و بنای عقلا نبود، باید از آن منع میکرد، و اگر منعی از سوی شارع صورت پذیرفته بود، حتماً به ما میرسید و چون منعی از سوی شارع درباره عرف به دست نرسیده است، دلیلی بر اعتبار عرف از سوی شارع میباشد.[۱۲۳]
۲-۱-۱-۶ وحدت روش شارع و عرف
برخی از فقها بر این باورند که عدم ثبوت ردع برای احراز امضا شارع کافی است، اینان اینگونه به توضیح استدلال خود بر اعتبار عرف میپردازند که چون شارع خود از عقلا و بلکه رئیس آن ها است و دارای یگانگی مسلک با عرف است، مقتضی برای حجیت عرف و کاشفیت آن از رضای شارع تمام است و نیازی به احراز صریح امضا و حتی اثبات عدم ردع او نیست، تا هنگام عدم آگاهی بر امضا و یا جهل به عدم ردع، به بی اعتباری عرف حکم شود، همان طور که عقل در باب اطاعت و معصیت، حکم می کند که هر آن چه نزد عقلا معتبر است، شرعاً نیز معتبر است، مگر اینکه دلیلی بر منع از اتباع اقامه شود، پس ردع شارع در رتبهی مانع قرار دارد، و مجرد عدم ثبوت ردع، برای احراز اتحاد روش شارع با عرف کافی است، همان طور که در غیر این صورت، بر او لازم بود تا با توجه به شارع بودن خود، با ردع، اختلاف و دوگانگی مسلک خود با عرف را بشناسد.[۱۲۴]
۲-۱-۲ ادله عقلی
۲-۱-۲-۱ اتکای به فطرت
پیروان مکتب حجیت ذاتی بر این باورند که حجیت عرف ذاتی است و نیازی به اثبات و استدلال ندارد، این گروه با تأکید بر پدیده فطرت و نظام زندگی اجتماعی، این گونه استدلال می آورند که عرفها از ضروریات زندگی اجتماعی هستند که بر فطرت اجتماعی مردم بنا نهاده شده و مردم به وسیله همین فطرت اجتماعی است که آنها را درک میکنند، لذا اعتبار این عرفها نزد شارع، مسلم و بلکه اساساً قابل ردع نمی باشد.زیرا مخالفت شریعت با این عرفها به معنای مخالفت با فطرت و نظام زندگی اجتماعی خواهد بود.[۱۲۵]
۲-۱-۲-۲ قاعده ملازمه
این قاعده استدلالی است که پیروان مکتب عقل آن را بیان داشته اند، اینان با تکیه بر عنصر عقل در تفسیر عرف و منشأ قرار دادن عقل که بر طبق حسن و قبح حکم می کند و این که فرقی بین حکم عقل و عرف وجود ندارد، حجیت عقل را به منزله واسطه عروض حجیت عرف شمرده و با توسل به قاعده ملازمه درصدد حجیت و اعتبار عرف بر آمدهاند.
استدلال اینان این گونه است که چون شارع نوعاً جز طریق عرف، روشی را بر نگزیده، استقرار عرف، خود به گونه کشف علمی، کاشف از حکم عقل است که در این صورت با توجه با حجیت حکم عقل و ملازمهی بین حکم عقل و شرع، حجیت و اعتبار حکم عرف نیز آشکار میگردد، اینان نوعاً عدم ثبوت ردع را به جهت این که احکام عقلی بر امور وجدانی در نزد عقل عارض میگردد، برای کشف حکم عقل کافی میشمارند.[۱۲۶]
۲-۱-۲-۳ حفظ نظام
از آن جا که بسیاری از امور زندگی اجتماعی بر محور عرف و امور عقلایی میچرخد، شارع نمیتواند به ردع عرف بپردازد، زیرا ردع و حجت نداشتن عرف، اختلال نظام جامعه و زندگی اجتماعی را در پی خواهد داشت، حال آنکه شارع خود بر حفظ نظام و عدم اختلال در آن تأکید ورزیده است، بنابرین میتوان گفت شارع عرف را حجیت و معتبر دانسته و به امضای آن نیز پرداخته است.
در برابر استدلال مذکور برخی از فقها بر این سخناند که این استدلال، هنگامی مورد پذیرش است که نظام عرف و عقلا دارای ارتباط با احکام اسلام باشد و حال چنین نیست، بنابرین چون عرف و امور عقلایی حاکم بر جامعه ارتباط چندانی با احکام اسلام ندارد، ردع و منع از آنها اختلال نظام را در پی نخواهد داشت.[۱۲۷]
۲-۱-۲-۴ استدلال به سه وجه عقلی
برای حجیت و اعتبار عرف به سه وجه عقلی نیز استدلال شده است:
الف) اعتبار نداشتن عرف، عدم امکان امتثال بسیاری از تکالیف را در پی خواهد داشت، به این گونه که شناخت موضوعات بسیاری از احکام و تکالیف از طریق مراجعه به عرف و عادت است و اگر عرف مورد پذیرش شارع نباشد، امتثال احکامی که بر این عرفها مترتب می شود، امکان پذیر نخواهد بود.
ب) روشن است که تکالیف برای همه یکسان است و این نشانگر، اعتبار عرفها و عادتهای مطرده در باب موضوعات احکام، از سوی شارع است، چون اگر این عرفها و عادتها امضا نشده بودند، مانعی در برابر اختلاف تشریع و خطاب وجود نداشت.
ج) اعتبار نداشتن عرف، تکلیف فوق طاقت را در پی دارد، چون تکلیف دارای شروطی، همچون علم و قدرت است که این ها از امور عرفی هستند و اگر عرف معتبر نباشد، درخواست انجام تکالیفی که و ابسته به عرفی غیر معتبر است، عین تکلیف فوق طاقت و قدرت است.
در نقد این سه وجه باید گفت که این وجوه، فقط اعتبار و حجیت عرف لفظی در موضوعات را ثابت میکنند و قادر به اثبات حجیت و اعتبار عرف عملی عقلا به عنوان منبعی مستقل برای کشف احکام شرعی نیستند. [۱۲۸]
۲-۲ مکاتب حجیت عرف
علمای پیشین فقه و اصول (شیعه و اهل سنت) در برابر اثبات حجیت عرف، روشی جز تمسک به ادلهی لفظی نداشتهاند، امروزه علمای فقه و اصول اهل سنت، اگر چه برای اثبات حجیت عرف به ارائه ادلهی غیر لفظی نیز دست میزنند، اما تمامی تلاش های آنان با وجود تمام تواناییهای ساختار فقه اهل سنت محدود به اموری است که به شدت تحت تأثیر دانش حقوق، قرار دارد، این امر، باعث گردیده تا آنان از ارائه گرایشها و سامان دادن مکتبی در این خصوص و (حجیت عرف) باز بمانند.
در این سو، علمای فقه و اصول شیعه با بحث درباره اعتبار و حجیت عرف و ارائه اندیشه ها و دیدگاه های متفاوت درباره آن توانسته اند ،اندک اندک در گذر زمان گرایشها و مکتبهایی را درباره حجیت و اعتبار عرف سامان دهند که امروزه به هنگام بررسی مکاتب فقه اسلام، از ویژگیهای مکتب عرف شیعه شمرده می شود که به مهمترین این گرایشها و مکاتب اشاره می شود.
۲-۲-۱ مکتب حجیت ذاتی
این مکتب، حجیت و اعتبار عرف را ذاتی و بینیاز از دلیل و امضای شارع میشمارد، زیرا در نزد این مکتب حکم عرف مستند به فطرت و برخاسته از ضرورتهای زندگی اجتماعی بشر است که مخالفت با آن به منزله مخالفت با مقتضیات زندگی اجتماعی خواهد بود و چون انگیزه حکم عرف، حفظ مصالح عمومی و پرهیز از اختلال در آن است، نه تنها نیازمند امضای شارع نیست، بلکه شارع نیز نمیتواند با آن به مخالفت برخیزد.لذا هر گونه نظام اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که عرف بر طبق مصالح خود ابداع کند، مورد تأیید شارع نیز خواهد بود، زیرا شارع خود از عقلا و در جعل احکام نیز از توجه به این مهم، یعنی حفظ نظام و پرهیز از اختلال در آن غفلت نورزیده، بلکه همواره احکام را بر پایه همین مهم جعل کردهاست.[۱۲۹]
پیروان مکتب حجیت ذاتی در تأیید از این مکتب به موارد زیر نیز استناد کرده اند:[۱۳۰]
“