بخش دوم:
مفهوم رفتارمسالمت آمیزدرحقوق بین الملل:
جهان امروز جهانی است با پیچیدگی ها وشگفتی های فراوان ،جهانی که با پیشرفت علوم وفنون ، صنعت و تکنولوژی و…،نیاز روزافزون جامعه امروزی را به روابط بین الملل ورعایت حقوق افراد بیشتر میکند.تعیین حدود اختیارات کشورها ،حقوق اقلیت ها ،حفظ ارزشهای معنوی ومادی بشری و … از مشکلاتی هستند که باید دربستر یک حقوق بینالمللی درنظرگرفته شود.
دریک جمع بندی حقوق بین الملل را چنین می توان تعریف کرد:
“حقوق بین الملل حقوقی است که روابط دولتها رابه عنوان نماینده ملتها ووظایف متقابل آنهادربرابر سازمانهای اجتماعی وحقوقی ویژه افراد بیگانه درهرکشورتنظیم کند واین کار باید بر اساس تامین آسایش ومنافع آنهاباشد”[۲۰] وتعریفی که از همزیستی مسالمت آمیز ارائه شده است:”به نحوه مناسبات بین کشورهایی که دولتهای آنهادارای نظامهای اجتماعی وسیاسی مختلف هستند اطلاق شده است و منظورازآن رعایت اصول حق حاکمیت ، برابری حقوق ،مصونیت،تمامیت ارضی هرکشورکوچک یا بزرگ،عدم مداخله در امورداخلی سایر کشورها وفیصله مسائل ببن المللی ازطریق مذاکره است”[۲۱]
اندیشه رفتار مسالمت آمیز، از راه های گوناگون، وارد حقوق بین الملل معاصر شده است. گاهی در معاهده های دو جانبه یا چند جانبه، گاهی در اعلامیه های مربوط به جنبش عدم تعهّد، گاهی در منشور سازمان وحدت افریقا و گاهی هم،در قطعنامه های سازمان ملل و منشور سازمان ملل و…دیده می شود البته باید به این نکته اشاره کرد که “روابط بین الملل از پدیده های نو نیست ،بلکه تاآنجا که تاریخ نشان می دهداین اندیشه درزمان های کهن ،ولو به شکل ابتدایی آن وجود داشته است،ملت ها ودولت ها با یکدیگردرارتباط بوده و در زمان صلح ویا جنگ مقرراتی را هرچند درقالب اخلاقی آن مراعات میکردند “[۲۲] انسان موجودی اجتماعی است که با تشکیل جوامع کوچک و بزرگ به رفع نیازهای خود می پردازد. امروزه به خلاف گذشته با افزایش سرسام آور جمعیت کره زمین ودرنتیجه افزایش احتیاجات و نیازهای انسانها، بسیار بیشتر از گذشته زمینههای تنازع و تضاد افزایش یافته است. با این حال تجربه چندین قرن تعارض و جنگ به خوبی به انسانها فهمانده که تا در فضایی به دور از درگیری ،بتوانند به صورت مسالمت آمیزدرکنار یکدیگر زندگی کنند.وبتوانند نیازهای مادی ومعنوی خود را برآورده سازند. در حقیقت می توان گفت تلاشهای جدی بشریت پس از آغاز قرن بیستم و بخصوص با پشت سرگذاراندن دو جنگ خانمانسوز جهانی در جهت کاهش روابط خصمانه و بهبود و ارتقاء روابط دوستانه آغاز شد. از اوایل همین قرن بود که اصطلاحی تحت عنوان رفتار مسالمت آمیز وارد ادبیات سیاسی گردید. و کم کم رنگ و بوی حقوقی یافت .
۱- اهمیت تامین منافع اقلیتها درحقوق بین الملل:
اهمیت این هدف ازاین جهت مهم است که اگرحقوق بین الملل این مسئله را هدف قرارندهد و دولتها درروابط بینالمللی خود را مسئول ندانند”دولت میزبان ،ممکن است خود را نسبت به تامین رفاه ومنافع حقوقی اتباع کشورهای بیگانه ،اعم ازمهاجران ،تاجران ،صنعتگران وکارگران اجنبی ،موظف نداند، چون آنان تابعیت او را نپذیرفتند و او نیزنماینده آن نیست وچون قوانین معمولاً به وسیله هیات مقننه بر اساس رأی اکثریت به تصویب میرسد وبه وسیله دولت به اجرا گذاشته می شود نمی تواند حقوق اقلیت ها را که دارای فرهنگ عرف و عادتهای خاص هستند به طورکامل تامین کند”[۲۳]
۲-حقوق اقلیتها قبل ازسازمان ملل متحد:
باید به این نکته اشاره کرد که قبل ازاعلامیه جهانی حقوق بشر،اسناد مختلفی در زمینه حقوق اقلیت ها وجود دارد که به برخی ازآنها اشاره می شود.ازدوران قدیم همواره به مناسبتهای مختلف ازسوی برخی شخصیتها ،مقامات و گروه ها بیانیه ها و دستورالعمل هایی صادرشده است که توصیه به رعایت حقوق افراد ،حمایت از مظلوم، صرفنظر از تعصبات قومی و قبیله ای ومذهبی نموده اند،”ازجمله می توان به اعلامیه کوروش کبیر،صادره در سال ۵۳۹ قبل ازمیلاد اشاره کردکه موضوع اصلی آن رعایت حقوق اقلیت ها بخصوص یهودیان که آن موقع دراسارت به سرمی بردند وشناسایی حقوق انسانی برای همه مردم بود”[۲۴] همچنین دردورا ن معاصر می توان به “به اعلامیه استقلال آمریکا در سال ۱۷۷۶ و اعلامیه حقوق بشروشهروند فرانسه که درجریان انقلاب کبیرفرانسه به تصویب رسید اشاره کرد. “[۲۵] همچنین “این انقلاب نیزتاثیرمهمی درروابط بینالمللی ازخود به جای گذاشت … ولی با قدرتمندشدن ناپلئون بناپارت که خود یکی ازطرفداران اهداف انقلاب بود،همه این اهداف تقریباً فراموش شد.”[۲۶]
عهدنامه وستفالی ،به تبعیضات وسختگیری های مذهبی اروپا نظرداشت،”در این عهدنامه روابط متقابل کلیسای کاتولیک رومی وکلیسای پروتستان مطابق وضعیتی که این دو کلیسا درتاریخ اول ژانویه ۱۶۲۴ م داشتند،تثبیت وانشعاب دین مسیح به دو مذهب کاتولیک وپروتستان که مطابق عهدنامه صلح اوگسبورگ در سال ۱۵۵۵م شناخته شده بود،تاییدگردید.”[۲۷] همچنین یکی دیگرازعهدنامه هایی که در زمینه حقوق اقلیتها ورفتار با آن ها درعرصه بین الملل وجود دارد عهد نامه برلن است”درعهدنامه برلن(۱۸۷۸م) قدرتهای بزرگ ،دولتهای بلغارستان ،صربستان ،رومانی وترکیه را مجبور به شناسایی آزادی مذهبی اتباع خود کردند وپس از جنگ جهانی اول درعهد نامه های عمومی که با دولتهای مغلوب منعقد شد وهمچنین در عهدنامه های خصوصی که دولتها با یکدیگر بستند،برای حمایت بینالمللی حقوق اقلیتها،اصول و قواعدی راتعیین کردهاند.”[۲۸]
۳-حقوق اقلیتها بعد ازسازمان ملل متحد:
اعلامیه جهانی حقوق بشر، از اسناد مهم بینالمللی است که به عبارت های گوناگون، خواهان رفتار مسالمت آمیز تمام ملّتها با یکدیگر شده است هرچند به طور صریح ازحقوق اقلیت ها نام برده نشده است لکن برحقوق وآزادی های اساسی افراد بشر بدون هیچ گونه تبعیض ،ازنظر نژاد،زبان ومذهب به طورکلی تأکید وتوجه خاصی شده است که حقوق اقلیت ها را نیزشامل می شود. شورای امنیت هم که مهم ترین رکن سازمان ملل متّحد است ، مسئولیت تأمین امنیت و صلح بینالمللی را به عهده داردیکی از منابع عمده حقوق بشر فعلی که مبانی اصلی رفتار مسالمت آمیز نیز درآن اشاره شده است کنوانسیونهای چهارگانه ژنو است که در سال ۱۹۴۶ تصویب و در سال ۱۹۵۰ لازم الاجرا شده اند.
“عناوین کلی کنوانسیونهای ژنو عبارتند از:
۱)کنوانسیون ژنو،راجع به رفتاربا اسیران جنگی.