حضور بیمار روانی مزمن مثل بیماراسکیزوفرنیک و یا دو قطبی در خانواده منبع فشار یا بار است. مراقبت های روانشناسی مبتنی بر جامعه حرکتی است که از سال ۱۹۶۰ شروع شده است و مراقبین از جمله اعضای خانواده های بیماران نقش فعالی در این زمینه دارند (هویینگ و همیلتون[۱]، ۱۹۹۶).
خانواده بهترین منبع برای مراقبت از بیمار روانی مزمن معرفی شده و از این رو توجه به مفهوم فشار روانی (Burden) از اولویت بالایی برخوردار است. افزایش مسئولیت پذیری خانواده ها منجر به افزایش آگاهی در مورد مشکلات مراقبین چنین بیمارانی و طرق سازش و برخورد با این مشکلات میشود (هاتفیلد و لفی[۲]، ۱۹۸۹).
تأثیر فشار روانی مراقبان مانند هر استرس دیگری به ارزیابی شناختی آن ها از مسأله و نیز منابعی که برای مقابله با آن در دسترس دارند بستگی دارد (اتکینسون[۳] و همکاران، ۱۳۶۸). آسیب پذیری هر فرد در برابر فشار روانی متأثر از مهارتهای مقابله ای وی و حمایت های اجتماعی موجود میباشد. (ساراسون و ساراسون،[۴] ۱۳۷۱). بین فشار روانی وارده و احساس فشار روانی و پیامهای منفی آن رابطه مستقیمی وجود ندارد بگونه ای که فولکمن و لازاروس[۵](۱۹۸۹) معتقدند که راهبردهای مقابله ای افراد در میزان احساس فشار روانی پیامدهای منفی آن نقش واسطه ای دارند. به کارگیری سبک های مقابله ای مسأله مدار میتواند میزان فشار را کاهش داده و سبک های مقابله ای هیجان مدار و غیر مؤثر میزان فشار را افزایش میدهند و یا حداقل نقش مؤثری در سازگاری ندارند بنا بر این با توجه به موارد فوق فشار ناشی از مراقبت از بیمار روانی مزمن (اسکیزوفرنیا و دو قطبی) بسته به راهبرئهای مقابلهای به کار گرفته شده میتوانند متفاوت باشند.
۱-۲ بیان مسأله
بیماری اسکیزوفرنیا و اختلال دوقطبی بیماری های مزمن و ناتوان کننده ای هستند که میتوانند منجر به افت پیش رونده در ارتباطات اجتماعی (انزوای اجتماعی) و شغل شوند و اکثر حوزه های زندگی فرد را کاملاً متأثر نمایند. شیوع مادام العمر بیماری اسکیزوفرنیا حدود ۱ درصد است و در کلیه جوامع و مناطق جغرافیایی دیده میشود (کاپلان و سادوک،[۶] ۲۰۰۳). شیوع مادام العمر اختلال دو قطبی نوع I هم در حد ۱ درصد است که مشابه اسکیزوفرنیا است (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۳).
مراقبین چنین بیمارانی اغلب فشارهای زیادی را در سازش با علایم بیمار خود تجربه میکنند. افزایش فشار مراقبین عواقب متعددی از جمله انزوای خانواده، قطع امید از حمایت های اجتماعی و مراقبت ناکافی از بیمار و در نهایت رها کردن بیمار و تشدید پدیده بیماران روانی بی خانمان را در پی خواهد داشت (بیگل[۷]و همکاران، ۱۹۹۴). فشار بالا در مراقبان همراه با سطح بالایی از هیجانهای ابراز شده (HEE) احتمال عود و بستری مجدد را اقزایش میدهد (بولزلاف[۸] و همکاران، ۱۹۹۸). افزایش فشار بر مراقبان باعث کاهش سطح سلامت روانی و افزایش احمال بروز اختلالات روانی در آن ها میشود به گونه ای که در برخی مطالعات اختلالات روانی در ۴۱ درصد مراقبان گزارش شده است. (صالح[۹]، ۱۹۹۴ به نقل از ملکوتی و همکاران، ۱۳۷۶).
افسردگی، اضطراب، اختلالات انطباقی و نورآستونی از موارد شایع این اختلالات است. بالا بودن فشار در مراقبان به نوبه خود باعث شدت یافتن بیماری در دوره حاد و نیز علایم باقی مانده در مرحله کنترل بیماری میگردد (پرلیک[۱۰] و همکاران، ۲۰۰۱). در بررسی ای که توسط وب و همکاران در سال ۱۹۹۷ صورت گرفت نشان داده شده است که چندین فاکتور روی مراقب بیمار روانی در رابطه با مراقبت از وی مؤثر است که شامل برآورد شناختی مراقب، راهبردهای مقابله ای و حمایت اجتماعی میباشد. همین طور بررسی رابطه بین این فاکتورها و فشار ذهنی و تندرستی مراقبین نشان داده است که سطوح بالای فشار ذهنی[۱۱] (سابجکتیو) با موارد زیر ارتباط دارد: ۱- فرکانس بیشتر رفتارهای علامتی مثبت و منفی ۲- تمایل به به کارگیری راهبردهای مقابله ای مبتنی بر حل مسأله در مواجهه با رفتارهای علامتی منفی ۳- تمایل به به کار نگرفتن راهبردهای مقابله ای مبتنی بر حل مسأله در برخورد با رفتارهای علامتی مثبت.
فالون و همکاران (۱۹۸۶) دریافتند که مراقبینی که از رویکردهای مسأله مدار استفاده میکنند فشار کمتر و سازگاری بیشتری از خود نشان میدهند. در کشور ما برای مراقبت از بیماران روانی شدید و مزمن خانواده نقش محوری ای را ایفا میکند و با توجه به تدوین برنامه ساماندهی بیماران روانی در برنامه توسعه، ارزیابی عوامل فشارزا در مراقبین ایرانی و نقش سبک های مقابله ای آن ها میتواند در برنامه ریزی ملی بهداشت روانی مفید واقع گردد. از طرف دیگر با توجه به کمبود پژوهشها در این خصوص پژوهش حاضر میتواند اهمین بسزایی در این زمینه داشته باشد اما هنوز سوالات زیادی مطرح است که پاسخی به آن ها داده نشده است از جمله این که آیا فشار در همه به یک اندازه است؟ (در شرایط برابر) و آیا نژاد، فرهنگ، سن و جنس در فشار میتواند تأثیر قابل ملاحظه و قابل اندازه گیری ای داشته باشد و آیا در مراقبین ایرانی هم همان فاکتورهای ذکر شده مؤثر است؟
۱-۳ اهمیت و ضرورت تحقیق
مشهورترین تعریف سلامت در نظامنامه سازمان بهداشت جهانی[۱۲] به شرح زیر صورت گرفته است. سلامت حالت کامل آسایش و کامیابی زیستی، روانی و اجتماعی است و صرف فقدان بیماری و معلولیت (ناتوانی) سلامت نیست ابعاد مثبت و منفی این تعریف به وسیله داونی [۱۳]و همکاران (۱۹۹۶) مورد ملاحظه قرار گرفته است.
در قسمت اول این تعریف آن ها اعتقاد دارند که سلامت به مثابه یک مفهوم مثبت نگریسته میشود (کیفیت مثبت: آسایش و بهزیستی) در قسمت دوم تعریف سلامت در بعد منفی به مثابه فقدان بیماری و معلولیت نگریسته میشود با در نظر گرفتن هر دو بعد، تعریف این مطلب را میرساند که سلامت حقیقی هم شامل پیشگیری از نابهنجاری و بیماری (مثل ناخوشی، زخم، بیماری) و نیز ارتقای سلامت مثبت است که این امر (ارتقای سلامت مثبت) خیلی مورد غفلت قرار گرفته است.