۲-۲-۵- هارینگتون و مدینه فاضله
«جیمز هارینگتون (James Harrington: 1611-1677) از اشرافزادگان انگلیسی بود که آرمانشهری بهنام جمهوری اوسئانا (Oceana) را خلق کرد. ویژگی آن داشتن برنامه و اشارات روشن به مسائل زمانه است. این اثر چه از نظر شکل -که تقلیدی از مور و یا افلاطون است- چه از لحاظ نظریههایی که میپذیرد، بهویژه از لحاظ این اندیشه که جمهوری اگر خوب طراحی شده و سازمانیافته باشد میتواند تا ابد دوام بیاورد، با جریان آرمانشهرگرایی همآواست. چون اندیشه جاودانگی برای آرمانشهر همواره دغدغه خالقان آنها بوده است. در واقع میتوان گفت آرمانشهر زمانی وجود دارد که ساختارها و ارزشهای دولت برای ابد طراحی شده باشند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در جمهوری اوسئانا، مبنا بر این است که اگر قانون اساسی دولتی دارای لغزش نباشد، به تباهی کشیده نخواهد شد و این لغزشها عبارتاند از تضادها و نابرابری تقسیم زمینها و گردش نوبتی قدرت سیاسی. جمهوری قانونیای که مبتنیبر این دو طرح باشد بینقص است و حکومتی در نهایت کمال خواهد داشت» (روویون، همان: ۲۱۸).
۲-۲-۶- کارل مآنهایم و اتوپیا
کارل مآنهایم (۱۸۹۳-۱۹۴۷) نیز یکی دیگر از فلاسفهای است که در خصوص آرمانشهر یا ناکجاآباد سخن گفته است. اهمیت او بیشتر در ارتباط بین ایدئولوژی و مدینه فاضله است. او «در مقالهای تحت عنوان “ایدئولوژی و اتوپیا” برای نخستینبار این دو مفهوم را در یک چارچوب تحلیلی و با رویکرد جامعهشناسی معرفت، مورد بررسی قرار داد. او در این مقاله ضمن بررسی اتوپیا در سطوح مختلف، فقط اتوپیاهای مثبت را مورد توجه قرار نمیدهد و معتقد است که نگاهی به تاریخ کل اوتوپیاها نشان میدهد، که هیچ حیطهای، از زندگی در جامعه مورد غفلت اوتوپیا نبوده است.
اوتوپیا، رویایی است که مناسبات خانوادگی، مالکیت اشیاء، مصرف کالا، سازماندهی زندگی سیاسی و حیات مذهبی، همگی شکل و شیوهای دیگر، در آن پیدا میکنند. با این حساب اوتوپیاهای منفی، همیشه طرحهایی ارائه میدهند که هر یک با اتوپیاهای مثبت در تضادند. بدین ترتیب مثلاً در مورد خانواده با طیف وسیعی از اوتوپیاها مواجهیم که از پاکدامنی و عفت زاهدانه تا بیبندوباری، اشتراک و افراط در امور جنسی را در برمیگیرد. از حیث اقتصادی هم اوتوپیاها متنوعاند. از شدیدترین اَشکال ریاضتپیشگی گرفته تا توصیه به فزونخواهی و عیاشی را شامل میشوند (مصباح یزدی، ۱۳۷۲: ۴۲۱).
۲-۲-۷- آرمانشهر فارابی
هر چند فلاسفه یونانی ،بویژه افلاطون برای نخستین بار از مدینه فاضله و ساختار آن سخن گفته اند ،با نگاهی به آموزه های دینی پیامبران و اندیشه های مصلحان اجتماعی ،می توان دریافت ،که هر کدام در عصر خود ،در ساختن جامعه آرمانی بوده اند .
در دوره اسلامی ،قرآن کریم بیش از هر متن و اثر دیگری در ترسیم جامعه و انسان آرمانی ،راهکارهای عملی را نشان داده اند و همه ی تلاش نبی اکرم (ص) در طول سالیان پس از هجرت ،صرف ایجاد جامعه ای نمونه گشت.
بیشتر متفکران فارابی را موسس فلسفه ی سیاسی ایلامی می دانند. «او جامعه را به موجودی زنده تشبیه میکرد و بر این باور بود همانگونه که هر یک از اعضای بدن دارای وظیفه و کارکرد خاصی است، اعضای جامعه هم عهده دار نقشهای مشخصی میباشند. او در همانندی جامعه و ارگانیسم معتقد بود که افراد جامعه و اجزای بدن انسان با هم اختلاف و تفاوت فطری دارند و در هرم هستی دارای سلسله مراتبی هستند؛ در رأس هر هرم عضوی یافت میشود که رئیس است و مرئوس نیست و در پایینترین مرتبه عضوی است که خادم است و مخدوم نیست و هر مرتبه از مراتب این دو نوع سلسله مراتب هماهنگی با دیگر مراتب دارد و طبق فرمان مرتبه بالاتر از خود انجام وظیفه میکند. از نظر او جامعه دارای ساختی طبیعی است و اختلاف طبقاتی از ذات یا فطرت افراد مایه میگیرد. در واقع سازگاری وقتی تحقق مییابد که افراد از نظر مراتب اجتماعی تفاوتهایی داشته باشند و برخی دیگر را مسخّر ارادهی خویش گردانند. در اوج درخشش فرهنگ اسلامی، ابونصر فارابی، اندیشه شهر آرمانی خود را در کتاب “اندیشههای اهل مدینه فاضله” مطرح ساخت و جامعهای آرمانی بر پایه اندیشه فلسفی و در قالب مفاهیم شریعت اسلام پیریزی کرد» (فنایی، همان: ۵۳).
فارابی مدینه فاضله را در چارچوب نظم کلی عرضه می دارد ،و نگاه وی به نظام عالم بر اساس استوار بودن بر حکمت و عدالت است ،و زیر نظر یک حکیم اداره می شود .
«او از همه نقایص بری بود ،و همه چیز جزء اوست از نقصی از نقایص خالی نیست ،پس وجود او افضل و اقدم موجودات است. »(فارابی،۶۱:۷۳)
مدینه فاضله فارابی در واقع حاصل تأثیر افلاطون بر اندیشهها و نظریات فارابی است. فارابی را باید در عین نوآوریهایش شیفته اندیشههای افلاطون دانست و از آنجا که برای افلاطون مسائل سیاسی و اجتماعی اهمیت زیادی داشته، فارابی نیز به این سو کشیده شده است.
از دید فارابی اجتماع همه این خصلت ها،در یک انسان بسی دشوار است و با ختم نبوت ،محقق شدن مدینه فاضله ،نامیسر می شود و فرد جانشین یا رئیس اول باید دارای ویژگیهای زیر باشد: «۱٫ حکیم باشد.۲٫به شرایع و سنت ها و روش روسالی اول آگاه باشد و پاسدار شرایع باشد .۳٫نسبت به موضوعاتی که در مورد آنها از شریعت پیش از او حکم قانونی نمانده است ،قوه ی ادراک و استنباط داشته باشد .۴٫ بتواند احکام اموری را که در جریان حوادث و مرور زمان پیش می آید و برای پیشوایان گذشته پیش آمده، به خوبی استنباط نماید.۵٫از راه گفتار و بیان نیکو، قدرت ارشاد و هدایت داشته باشد .۶٫ تن او در مباشرت اعمال جنگی به خوبی مقاوم باشد. » (همان،۲۷۵-۲۷۶)
پیداست که در نظر فارابی ،رئیس مدینه فاضله در وهله اول کسی است که شایستگی برخورداری از وحی الهی را دارا می باشد و دارای دو ویژگی است که عبارتند از«خوش فهم و سریع التصویر،قوی حافظه،زیرک و هوشمند،دوستدار راستی و راستگو،بزرگ نفس،دوستدار کرامت،بی توجهی به مال دنیا،دشمن ستم و دارای اراده ای راسخ باشد. » (همان،۲۷۲-۲۷۴)
«جامعه فاضله فارابی جمعی از افراد انسانی است که دارای کنش و واکنش اجتماعی و همبستگی اجتماعی هستند. آنها نظام واحدی را تشکیل میدهند که دارای سلسلهمراتب طولی است. بدین معنا که منزلت و پایگاه افراد بر اساس طبیعت او و آداب و رسومی که کسب کرده است مشخص میشود. نظام جامعه از رئیس اول -که خادم و مرئوس هیچکس نیست – شروع میشود و به آخرین مرتبه هرم اجتماعی -که فقط خادم است و رئیس کسی نیست – پایان مییابد. رئیس جامعه نقش اول را در نظام جامعه ایفا میکند و تدبیر امور به دست اوست. دلیل وجودی رئیس جامعه فاضله از نظر فارابی، رسیدن انسانها به هدف نهاییشان یعنی سعادت اخروی است. وظیفه انسانها شناخت سعادت و مقدمات آن و توجه مستمر به آن است و چون انسانها با یکدیگر متفاوت و مختلف آفریده شدهاند نمیتوانند به تنهایی و بدون راهنمایی دیگران سعادت و مقدمات آن را بشناسند و نیازمند معلم و راهنما هستند. به نظر فارابی، رئیس مدینه فاضله باید فیلسوف و حکیم باشد یعنی علوم نظری و عملی را کسب کند، با مبدا وحی در ارتباط بوده و مهارت و شناخت تجربی کافی داشته باشد. زمینه این نظریات را میتوان در گرایش شیعی فارابی دانست که طبق آن امام و پیامبر (رئیس جامعه) قلب و محور جامعهاند و جامعه بر مدار آنها میچرخد» (مصباح یزدی، همان: ۴۳۶).
۲-۳- مدینه فاضله در عرصه ادبیات
هنر و ادبیات همیشه به عنوان محلی برای نمود آرمانها و آرزوهای دست نایافتنی یا حداقل دلخواستههای انسان بوده و هست در هنر شعر به واسطه ارتباط تنگاتنگ که با دیگر هنرها دارد گاهی آثاری به بلندای کلیله و دمنه به وجود میآید که از زبان و دنیای حیوانات است و در حقیقت دنیا و ویژگی جهان انسانها را به تصویر میکشد و یا در قلعه حیوانات، جرج اوول، مناسبات انقلابات و جریانهای سیاسی را به تصویر میکشد، عاشق در فراق معشوق میسوزد و میگدازد؛ گاهی حتی به او میرسد یا از فراق جان میسپارد. این از خصوصیات ادبیات و هنر است که دنیا را آنگونه که میخواهد به تصویر بکشد و یکی از این دلخواستههای ادبی آرمانشهر یا همان مدینه فاضله است.
در تعریف ادبیّات آرمانشهری گفتهاند:
«ادبیات آرمانشهری گاه دنیایی را بدون بدی درنظر میگیرد مانند تلاش حافظ برای رهایی از دورویی و تظاهر، هرجومرج، ریاکاری و گاه در تلاش است تا دنیایی را که اصلا وجود ندارد خلق کند مانند آنچه نظامی گنجهای به تصویر کشیده است» (پناهی سمنانی، ۱۳۷۲: ۴۵).
طبیعی است که هر مقولهای که باوری قوی درباره آن وجود داشته باشد میتواند در اشکال مختلف ادبیات، تلطیف گردیده و به صورت شعر، داستان، متن ادبی و … مورد استفاده جامعه قرار بگیرد.
آرمانشهر نیز یکی از گم شدههای بشر بوده است و پیوسته انسان، خواهان ایجاد جامعهای است که از نقایص و کاستیها مبرا باشد؛ حال این جامعه چه توسط منجیان دینی و اعتقادی پای به عرصه وجود بگذارد و چه توسط سیستم سیاسی و با ابرمردان و زنان مختلف برخاسته از خود اجتماع محقق شود، پیوسته از موضوعات مهم ادبیات بوده و خواهد بود.
در این قسمت سعی میشود، تقسیمبندی موضوعی و ساختاری از این آثار که با یکدیگر تفاوتهای فراوان نیز دارند در سه شاخه: آرمانشهر اساطیری، آرمانشهر فلسفی، و آرمانشهر ادبی طبقه بندی و ارائه شود سپس، ضمن اشاره به برخی از نمونههای معروف جهانی، نمونههای بارز این انواع، در ادبیّات کلاسیک فارسی نیز بررسی خواهد شد.
۲-۳-۱- مدینه فاضله اساطیری
بررسی آثار نوشتاری و غیر نوشتاری اقوام و ملل مختلف ،نشان می دهد که هم در میان فیلسوفان بزرگ ،هم در ادیان و دنیاس اساطیری ،طرح مدینه فاضله یا شهر آرمانی دیده می شود،و هدف اصلی همه طرح های عرضه شده ،دست یابی به مدینه مطلوب و به دو راز ستم و بی عدالتی است که با شادکامی و بهره مندی از نعمت ها و خیرها همراه باشند ،بی آنکه هیچ عامل زجر آوری آن ها را به سختی بیندازد.
در اساطیر، مدینه فاضله شهری است در حوزه جغرافیای نامتناهی، که انسان ازلی، مرزهای وسیع رؤیاها و آرزوهای خود را در آن جستجو میکرده است.
با نگاهی به فرهنگی ایرانی ،می توان قدیمی ترین آرمان شهر ازلی را در شاهنامه فردوسی در بالای کوه البرز یافت . کوهی مقدّس که در اسطورههای ایرانی، همان نقشی را دارد که کوه المپ، در اسطورههای یونانی.
در دوران اساطیری ،می توان از بناهای ورجمکرد،کنگ دژ،کاخ کیکاووس،و کاخ افراسیاب و فرشگرد نام برد که نمونه های زیبایی از شهرهای آرمانی هستند که به آنها پرداخته می شود.
«مشهورترین و نخستین شهر آرمانی در دوران اساطیری، شهر ورجمکرد است. درخصوص کالبد شهر ورجمکرد اشارات ملموسی از آن در اوستا صورت گرفته است، لذا در ادامه، خصوصیات کالبدی این شهر به تفصیل مورد بررسی قرار میگیرد.
آرمانشهر ایرانی در ادوار مختلف به شکلی متفاوت ظاهر شده است. این اندیشه در دوران باستان، جنبه اساطیری داشت و پس از اسلام با دین، حکمت و فلسفه ترکیب شد و شکلی جدید به خود گرفت» (حکیمی، ۱۳۸۰: ۷۶).
«به روایت بندهشن(ص۱۹۹و بعد)، پایههای پل چینود، که روان گذشتگان پس از مرگ از آن میگذرد روی کوه البرز قرار دارد؛ رودها و گیاهان مقدّسی چون هوم از آن میرویند و جاری میشوند. و همین البرز است که نشستنگاه ایزدان باستانی است و اولین پیش نمونههای آرمانشهر اساطیری در آن به وجود میآید. اولین الگوهای این جایگاه مینوی را در مهریشت، درباره ایزدمهر میبینیم:
«مهر فراخ چراگاه، هزار گوش و دههزار چشم (برای دیده بانی) و برومند بلند بالا، در بالای البرز کوه، برفراز برجی پهن، ایستاده است و هرگز به خواب نمی رود» (مهر یشت، بند ۷). در همین منبع در بند ۵ آورده شده: «اهورامزدا، بر فراز این کوه بلند و درخشان و دارای رشتههای بسیار، برای او آرامگاهی آرمانی برپا کرده است. جایی که در آن نه شب هست، نه تاریکی، نه باد سرد، نه باد گرم، نه بیماری کشنده، نه آلایش دیو آفریده. از ستیغ کوه البرز، مه برنخیزد» (میزانی، ۱۳۸۷: ۹۰).
۲-۳-۱-۱- آرمانشهرهای اهورایی
از جمله بارزترین نمونه آرمانشهر اساطیری ایرانی، ورجمکرد است که اهورایی و بسیار مقدس است. جمشید به مدد نیروی فرّه و مشروعیّت و قدرت حاصل از آن، پس از افزایش جمعیت مردمان و رمهها، و تنگ شدن زمین، با ابزارهایی که اهورامزدا به او بخشیده است. قلمروی قوم آریایی را به جانب نیمروز فراخ میکند تا بهترین نمونههای حیات را در آن گرد آورد. به روایت وندیداد، جمشید در آن ور، آبراهههای درازی جاری کرد، مرغزارهای سبز و خرّم و خانههای فراز اشکوب ساخت. در آنجا تخمه مردان و زنانی را که بر روی زمین از همه بزرگتر و بهتر و زیباترند، و تخم هر گونه گیاهی را که بر روی زمین از همه بلندتر و خوشبوتر است گرد آورد؛ و آنها را برای ایشان جفت جفت کرد و از میان نارفتنی… در آن جا از مردم گوژ و پیسدار و خمیدگان و داغ خوردگان اهریمن نشانی نیست (وندیداد، فرگرد۲، بندهای ۳۷-۳۴). به دستور اهورامزدا، روشنیها همیشه بر آن میتابند و در تمام سال، تنها یکبار، ستارگان و ماه و خورشید غروب میکنند. و ایشان هر روز را چون سالی میپندارند، و پس از هر چهل زمستان، از هر جفت، نرینه و مادینهای زاده میشوند، و این مردمان به (نیکوترین صورتی در ور زندگی میکنند (همان، بندهای ۴۱-۴۰).
ورجمشید، آرمانشهری مستحکم، در برابر سرما و طوفان و جمله گزندهای اهریمنی است.
پس از ور جمکرد، دیگر نمونههای آرمانشهر اساطیری، کاخهای برخی شاهان و شاهزادگان معروف عصر کیانیاند؛ یکی از این شهرهای آرمانی، کاخهای کاووس است؛ شهری بهشتآسا، برفراز کوه البرز در بندهشن(ص۱۳۷)این بنا چنین وصف شده است:
خانه کاووس را گوید که یکی زرّین بود که بدو برمینشست؛ دو تا از آبگینه بود، که او را اسبستان بود. دو تا پولادین بود که او را رمه (بدان بود). از آن بهر، مزهای چشمه آب بیمرگ تازد که پیری را چیره گردد؛ زیرا، هنگامی که پیرمردترین در اندر شود، برنای پانزده ساله بدان در بیرون اید و مرگ را نیز، از میان برد.
این شهری است که چشمه آب زندگانی از آن میجوشد و در شاهنامه (۱۵۱/۲-۳۷۱/۱۵۰-۳۵۸) نیز وصف زیبایی از آن میبینیم. فردوسی از شهری میگوید که در آن جایگاههایی از سنگ برای چهارپایان، خانههایی از آبگینه مرصّع به زبرجد برای آرمیدن وگنبدی از جزع یمانی برای نشستنگاه موبدان تعبیه شده بود و خانههایی از نقره خام برای سلیح نبرد، خانهای پیروزه زرنگار و ایوانی یاقوت نشان، جمله از زر، که جایگاه کاووس بود، کاخی در نهایت اعتدال طبیعت؛ شهری که نه روز برآن میافزود و نه شب از آن میکاست؛ هماره بهار بود، هوایش عنبرین و بارانش می؛ کسی را از درد و غم رنجهای نبود و رنجها همه نصیب دیوان میشد.
بیامد سوی پارس کاووس کی
جهانی به شادی نوافگند پی
بیاراست تخت و بگسترد داد
به شادی و خوردن دل اندر نهاد