تلاش سالم
انتخاب اهداف سالم و داشتن تلاش و پشتکار با فرایند خود تخریبگر کمالگرایی کاملاً تفاوت دارد. تلاش سالم (سازنده)، منجر به انتخاب اهداف، برپایه خواستههای شخصی و آرزوها و نه بر اساس پاسخگویی به انتظارات خارجی، میگردد. اهداف این افراد، همیشه تنها یک قدم از آن چه همزمان به پایان بردهاند، فراتر است. به عبارتی اهداف آن ها، واقعی، خود جوش (درونی) و ذاتاً قابل حصول است. افراد کوشای سالم از انجام کار در دست اجرا بیشتر از تفکر در مورد نتیجه پایانی آن لذت میبرند. وقتی این افراد یا تجاربی چون نارضایتی یا شکست مواجه میشوند، واکنشهای آن ها عموماً به موقعیت ویژه موجود محدود میشود و این موضوع را به احساس ارزشمندی خویش تعمیم نمیدهند (کاوامورا[۵۸] و هانت[۵۹] و فورست[۶۰]، ۲۰۰۱).
گامهای تغییر نگرشهای کمالگرایانه
اولین گام در تغییر نگرشهای کمالگرایانه به تلاشهای سالم، داشتن عدم رضایت از کمالگرایی، بینقص بودن یک خطای غیر قابل حصول است. گام بعدی چالش با افکار و رفتارهای خود تخریب گرانهای است که بینقص گرایی را تغذیه میکنند(حسینی، ۱۳۸۹). احتمالاً برخی از دستورالعملهای زیر میتوانند کمک کننده باشند:
-اهداف واقعی و قابل دسترسی را برپایه خواستههای شخصی، نیازها و عملکردهای قبلی فرد هماهنگ شود. این امر فرد را قادر خواهد ساخت، تا به خواستههای خود برسد و نیز احساس ارزشمندیاش را افزایش خواهد داد.
– اهداف بعدی را به ترتیب ارزش آن ها مرتب نماید. به محض آنکه به یک هدف رسید، هدف بعدی را یک سطح فراتر از سطح قبلی عملکردش تعیین نماید.
– با معیارهای خودش برای رسیدن به موفقیت تلاش نماید. هر گونه فعالیت و هدفی را که انتخاب میکند، با ۱۰۰ % ، ۹۰ %، ۸۰ % یا حتی ۶۰ % موفقیت بپذیرد. این امر به فرد کمک خواهد کرد، تشخیص دهد که کامل نبودنش به معنی پایان دنیا نیست.
– طی مراحل انجام کار در فعالیت، تنها بر روی نتیجه پایانی تمرکز نکند. موفقیت خود را تنها بر اساس اینکه چه چیزی را به پایان رسانیدهاست، ارزیابی ننماید.
– احساس اضطراب و افسردگی را همچون فرصتی جهت ارزیابی خویش مغتنم شمارد و با خود این پرسش را مطرح سازد که آیا من انتظارات غیر ممکن را در چنین موقعیتی برای خود فراهم کردهام؟
– با طرح سوالاتی از قبیل از چه چیزی در هراسم خودر را مورد پرسش قرار دهد؟ بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیافتد چیست؟ با ترسی که در پشت کمالگراییاش نهفته است، رویارو شود.
– به این نکته دقت کند که بسیاری از چیزهای مثبت تنها با اشتباه کردن، قابل یادگیری هستند. به طور مشخص به آخرین اشتباه خود فکر کرده و عبرتهایی را که از آن گرفتهاید، برای خود فهرست کند.
– از تفکر همه یا هیچ در ارتباط با اهدافتش اجتناب نماید. بیاموزد که بین کارهای که اولویت بالایی برایش دارند و کارهایی که اهمیت کمتری دارند، تفاوت بگذارد و نسبت به کارهایی که اهمیت تلاش کمتری داشته باشند کوشش کمی به عمل آورد.
وقتی این پیشنهادات را به کار ببندد، احتمالاً تشخیص میدهد که کمالگرایی در زندگیاش مسئله مفید، ضروری و مؤثر نمیباشد. با بهره گرفتن از این روشها، فرد نه تنها بدون نیاز به کمالگرایی به اهدافش خواهید رسید، بلکه احساس بهتری نیز در مورد خود خواهد داشت (صوفیانی، ۱۳۸۶).
شرایط رشد کمالگرایی:
محققان علاقمندند به شرایطی که به رشد و توسعه کمالگرایی منجر میشود بپردازند. هامامک (۱۹۷۹؛ به نقل از پلین، ۲۰۰۶) ادعا کرد شرایط محیطی که باعث گسترش کمال گرایی میشوند از ویژگیهایی از قبیل عدم تأیید، تأیید متناقض و یا تأیید مشروط و غیره برخوردار است. در محیطهای طرد کننده و یا تأیید کننده متناقض، کودکان قادر به درک شرایط عملکرد مناسب نیستند، زیرا کمال به روشنی با تأیید عملکرد توسط والدین تعریف شده است (فروست و همکاران[۶۱]، ۱۹۹۱؛ به نقل از پلین، ۲۰۰۶). اگر والدین ارائه عشق و تاییدشان نسبت به کودکان را مشروط به عملکرد مطلوب نمایند، کودک پیامی با این محتوا را دریافت میکند که سطح مشخصی از عملکرد برای دریافت عشق و تأیید لازم است (فروست، ۱۹۹۱؛ به نقل از پلین، ۲۰۰۶). هولندر(۱۹۶۵؛ به نقل از پلین، ۲۰۰۶) و هامامک (۱۹۷۸؛ به نقل از پلین، ۲۰۰۶) یادآور شدند در چنین شرایطی، کودک به تلاش خود جهت برآورده کردن مطالبات برای اجنتناب از انتقاد والدین کمالگرا ادامه میدهد.
متعاقباً، بورنز (۱۹۸۰؛ به نقل از پلین، ۲۰۰۶) گزارش داد که اگر یک کودک به طور منظم به خاطر داشتن عملکرد مناسب جایزه دریافت کند و تشویق شود و اگر والدین به خاطر اشتباهات و شکستهای کودک مضطرب و ناامید شوند، در چنین شرایطی به احتمال زیاد کودک واکنشهای والدین را به عنوان تنبیه یا عدم تأیید تعبیر میکنند که منجر به این باور در کودک خواهد شد که اشتباهات و شکستها منجر به عدم تأیید میشوند. بعد از مدتی، حرمت به خود کودک بر اساس تأیید والدین قرار میگیرد و کودک از مرتکب اشتباه و شکست شدن خواهد ترسید و منجر به اجتناب کودک از هر نوع رفتار خطرآمیزی شود. در نهایت، این کودک بسیار در پی هر شکست و اشتباه، مضطرب و ناراحت خواهد شد، البته به خاطر نوع رفتار و واکنش یک مراقب (پدر یا مادر) کمالگرا (برونز،۱۹۸۰؛ به نقل از پلین، ۲۰۰۶).
به همین ترتیب، بلات[۶۲] (۱۹۹۵؛ به نقل از پلین، ۲۰۰۶) ادعا کرد که بیتوجهی، طرد، کنترل بیش از حد، انتقاد و سوء استفاده توسط والدین، میتواند به وسیله کودک در همان زمان درونی[۶۳] شود و این ویژگیها میتوانند بازنماییهای[۶۴] خود و دیگران در کودک را تشکیل دهند. بنابرین نگرشهای والدین نسبت به کودکان میتواند یک منبع بسیار مهم برای رشد و توسعه کمالگرایی در کودک باشد.
بخش دوم : گستره نظری مربوط به حرمت به خود
تعاریف