|
|
– اجرای سیاست تمرکززدایی مداوم و الزام به رعایت برنامه ها و طرحهای تهیه شده از جمله آمایش در تصمیمگیریها و اقدامهای صورت گرفته در تمامی شهرهای استان. – همانطور که قبلاً اشاره شد، اکثریت شهرهای استان (روستاهای تبدیل شده به شهر) از حداقل معیار شهر شدن (حداقل جمعیت ده هزار نفری) برخوردار نیستند. پیشنهاد می شود برای اینکه شهرهای متوسط و کوچک بتوانند نقش موثر و مثبتی برای توسعه منطقهای داشته باشند لازم است در تعریف شهر و ملاکهای شهر شدن تجدیدنظر شود و در جهت توسعه زیرساختها و امکانات، تقویت پایه اقتصادی شهر و ساختار اشتغال در این شهرها عمل شود. (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
– همانطور که مشخص است جمعیت بالای شهر مشهد در شبکه شهری استان خراسانرضوی در الگوی نخست شهری نقش به سزایی داشته است که با اجرای سیاستهای مختلف مانند ایجاد شهرهای جدید در اطراف شهر مشهد و یا تقویت امکانات و زیرساختهای دو شهر جدید گلبهار و بینالود سرریز جمعیت شهر مشهد را به سمت این شهرها سوق داد. – روش دیگر کاهش جمعیت، تقویت شهرهای متوسط و کوچک نظام شهری استان است تا از مهاجرتهای بیرویه به شهر مشهد جلوگیری شود البته این سیاستها باید در مقیاس کشوری هم صورت گیرد زیرا بخشی از مهاجرین مربوط به سطح کشور است و برای ایجاد تعادل و توازن در الگوی استقرار جمعیت نیز نیازمند سیاستها و استراتژی های مناسب مهاجرتی میباشد. آنچه مسلم است ادامه روند مهاجرتها و فاصله شهر مشهد با شهرهای دیگر، عدم تعادل در شبکهشهری را تشدید خواهد کرد. – سیاستها نشان داده است که سوق سرمایهها به سمت شهرهای کوچک و متوسط، باعث ثبات منطقهای گردیده و از رشد شهرهای بزرگ جلوگیری می کند. بنابراین پراکنش صنایع به سمت شهرهای متوسط و کوچک، تقویت سرمایه گذاری در شهرهای متوسط و فراهم نمودن امکانات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در این شهرها باعث تقویت رابطه آنها با شهرهای بزرگ و کوچک و تعادل سیستم سکونتگاهی می شود و تا زمانی که فعالیت منتهی به اشتغال در شهرهای متوسط و کوچک مستقر نشود، جمعیت تثبیت نمی شود. جمعیت تنها با امکانات در شهرها ساکن نمیشوند بلکه با فعالیت، اشتغال و درآمدزایی سکونت پایدار می شود. فهرست منابع [۱] ابراهیمزاده، عیسی؛ اسکندریثانی، محمد؛ اسماعیلنژاد، مرتضی. ۱۳۸۹ «کاربرد تحلیل عاملی در تبیین الگوی فضایی توسعه و توسعهنیافتگی شهری- منطقهای در ایران»، جغرافیا و توسعه. شماره ۱۷، صص ۲۸-۷٫ [۲] ابراهیمزاده، عیسی؛ نگهبان مروی، محمد.۱۳۸۳ «تحلیلی بر شهرنشینی و جایگاه شهرهای جدید در ایران». تحقیقات جغرافیایی. شماره ۷۵، ۱۷۲- ۱۵۲٫ [۳] احمدی پور، زهرا (۱۳۸۰). تقسیمات کشوری و امنیت داخلی جمهوری اسلامی ایران. فصلنامه مطالعات استراتژیک، دوره ۳، شماره ۷ و ۸، صص ۲۸۲- ۲۷۹٫ [۴] احمدیپور، زهرا. ۱۳۷۸ «مروری بر تاریخچه و سیر تحولات تقسیمات کشوری در ایران»، مجله رشد جغرافیا، شماره ۵۰، صص ۳۵- ۲۷٫ [۵] احمدیپور، زهرا. ۱۳۹۳، جزوه کلاسی ابعاد سیاسی و امنیتی آمایش سرزمین. [۶] اخباری، محمد؛ یداللهی، محسن. ۱۳۸۴ « فرایند تصمیم گیری تقسیم استان خراسان و اثرات سیاسی-اجتماعی آن». فصلنامه جغرافیا ژئوپلیتیک. شماره ۲، صص ۴۲- ۲۳٫ [۷] اعتماد، گیتی؛ حسامیان، فرخ؛ حائری، محمدرضا. ۱۳۸۸، شهرنشینی در ایران. چ هفتم، تهران: آگاه. [۸] اعظمی، هادی؛ دبیری، علی اکبر.۱۳۹۰ «تحلیل عناصر تهدید سیاسی – امنیتی در نظام تقسیمات کشوری ایران ». مدرس علوم انسانی- برنامه ریزی و آمایش فضا. دوره پانزدهم، شماره ۴ (پیاپی ۷۴)، صص ۶۳- ۸۳٫ [۹] اعظمی، هادی؛ دبیری، علیاکبر. ۱۳۹۰ «تحلیل نظام تقسیم سیاسی فضا در ایران». فصلنامه ژئوپلیتیک. سال هفتم، شماره دوم، صص ۱۸۱- ۱۴۷٫ [۱۰] امکچی، حمیده. ۱۳۸۴، شهرهای میانی و نقش آنها در چهارچوب توسعه ملی. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران. [۱۱] امیدوار، کمال؛ بیرانوندزاده، مریم؛ رستم گورانی، ابراهیم. ۱۳۸۸ «تحلیل شبکهشهری و توزیع فضایی جمعیت در کانونهای شهری استان هرمزگان». فصلنامه جغرافیایی چشم انداز زاگرس. سال اول، شماره ۲، صص ۱۳۲- ۱۰۹٫ [۱۲] آلوین، ی. سو. ۱۳۸۰، تغییر اجتماعی و توسعه. ترجمه: محمود حبیبی مظاهری [تهران]: پژوهشکده مطالعات راهبردی، چاپ دوم. [۱۳] بحرینی، سید حسین. ۱۳۷۶ «شهرسازی و توسعه پایدار». رهیافت. شماره هفدهم. [۱۴] پاپلییزدی، محمدحسین.۱۳۸۳، نظریه های شهر و پیرامون. تهران: انتشارات سمت. [۱۵] پاپلییزدی، محمدحسین؛ ابراهیمی، محمد امیر.۱۳۹۰، نظریه های توسعه روستایی. تهران: انتشارات سمت. [۱۶] پاپلییزدی، محمد حسن؛ رجبی سناجردی، حسین. ۱۳۸۲، نظریه های شهر و پیرامون. تهران: سمت. [۱۷] پارسیپور، حسن؛ رضویان، محمدتقی. ۱۳۹۱ «تحلیلی بر نظام شبکهبندی در زیرمنطقههای جدید حاصل از تقسیم استان خراسان». فصلنامه برنامه ریزی منطقهای. سال دوم، شماره ۶، صص ۵۵- ۴۳٫ [۱۸] پورطاهری، مهدی. ۱۳۹۲، کاربرد روشهای تصمیم گیری چند شاخصه در جغرافیا. چ سوم، تهران: سمت. [۱۹] پیلهور، اصغر؛ عطایی، سینا؛ زارعی، عبدالله. ۱۳۹۱ «بررسی تأثیر میان کنش فضایی بر تعادلفضایی در ساختار شهری با بهره گرفتن از فن چیدمان». پژوهشهای جغرافیای انسانی. شماره ۷۹، صص ۱۰۲- ۸۷٫ [۲۰] تایلور، نایجل.۱۳۹۳، نظریه های برنامه ریزی شهری (از آغاز تاکنون). ترجمه: محمود شورچه [تهران]: مدیران امروز، چاپ اول. [۲۱] تبریزی، جلال؛ قاسمی، اکرم؛ موذن، سهراب. ۱۳۹۲ «عدم تعادل فضایی خدمات اقتصادی، اجتماعی شهرستانهای استان زنجان ». پژوهش و برنامه ریزیشهری. سال چهارم، شماره سیزدهم، صص ۳۴- ۱۹٫ [۲۲] تقوایی، مسعود؛ رضایی، مریم. ۱۳۸۹ «تحلیلی جغرافیایی بر شبکهشهری استان ایلام با تأکید بر نقش شهرهای کوچک». جغرافیا و برنامه ریزی (دانشگاه تبریز). سال ۱۵، شماره ۳۲، صص ۹۳- ۶۵٫ [۲۳] تقوایی، مسعود؛ کنعانی، محمدرضا. ۱۳۹۳ «بررسی وضعیت تعادل فضایی نظام شهری ایران در سطح ملی- منطقهای طی سال ۶۰ سال اخیر». برنامه ریزی فضایی (جغرافیا). سال چهارم، شماره اول، صص ۲۰۰- ۱۶۹٫
(فردوسی،۱۳۸۷: ۶۲) در لحظه های آخرین عمر هم برادران خود را به دست کشیدن از جنگ و خون ریزی و ستم نکردن بر ضعیفان دعوت میکند: مکـش مــورکـی را کــه دانـه کـش است کـه جـان داردوجـان شیرین خــوش است (فردوسی۱۳۷۹،پاورقی ۱۰۳) جهــان خــواستـی، یـافتـی،خـون مــریز مـکن بـــا جهــان دار یــــزدان ستیــــز (فردوسی، ۱۳۸۷: ۶۲) بسیاری از اوقات پهلوانان برای دست یابی به صلح وآشتی پایدار نبرد میکنند، و میکوشند تا با نابودی ستمکاران وخونریزان درخت صلح ودوستی را با خون خود آبیاری کنند، نمونهی بارز آن در شاهنامه، کاوه آهنگر است. وی هرچند جنگاوری دلیرو جسوراست، تنها برای صلح وآسایش دائمی علیه ضحاک ستمگرو خونریزقیام نمود و اعتقاد دارد بعد از ضحاک صلحی پایدار در جهان حکم فرما میشود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
از دیگر منادیان صلح ودوستی در شاهنامه سیاوش است، وی با داشتن قدرت و شجاعت فراوان، پیوسته سعی وتلاش خود را در جاری ساختن عهد وپیمان دوستی وبرادری به کار میبندد. او برای آشتیدادن توران و ایران بسیار تلاش میکند و از هر کوششی فروگذار نمیشود و حتّی برای رسیدن به این هدف با فرنگیس دختر افراسیاب، ازدواج میکند تا خون ایرانیها و تورانیان در هم آمیزد و جنگ این دو کشور برادر به پایان برسد و صلح وآرامش همیشگی برقرار شود:(ر.ک. ملااحمد،۱۳۸۸: ۱۶۹) چـــه بـایــد همــه خیـره خـون ریختـن چنیــن دل بــه کیـــن انــدر آویخـتــن (فردوسی ۱۳۸۷: ۳۲۴) حتّی هنگامی که با فتنه گریهای گرسیوز بدنژاد، افراسیاب به سیاوش حمله میکند. سیاوش از جنگ دست میکشد و افراسیاب را به دست کشیدن ازجنگ و صلح و آشتی دعوت میکند: سیـاوش چنیــن گفـت کـاین رأی نیست همـان جنـگ را مــایـه و جـــای نیـست بــه گــوهــر، بـــر آن روز ننــگ آورم کــه مـن پیـش شــه هـدیـه جنــگ آورم بـــه مــردی کنـون زور آهنــگ نیسـت کـه بــا کــردگـار جهــان جنــگ نیسـت (فردوسی، ۱۳۸۷: ۳۶۷) اگر در تمام جنگ های ایران وتوران دقت کنیم متوجه میشویم که اکثرجنگ ها را، شاهان و پهلوانان تورانی آغاز کرده اند و نقش تجاوز گر داشته اند. فردوسی با آنکه میگوید :تورانیان دشمن ایرانیان هستند، ولی در میان آنان اشخاص خردمندوصلح جووجود دارند. مانند پیران ویسه، اغریرث و جریره-دخترپیران و همسرسیاوش-مثلاً پیران سرلشگر تورانی شخصی خردمند و صلح جوست، به همین خاطرهنگامیکه با رستم رویارو میشود، اورا به جانب صلح و دوستی میخواند و معتقد است که صلح از جنگ بهتر است: مــــرا آشتـــی بهتـــر آیـــد ز جنــگ نبــایــد گــرفتـــن چنیــن کــار تنـگ (فردوسی،۱۳۷۹ :۲۰۹) در جای دیگر شاهنامه اغریرث سرلشگر تورانی وظیفه داشت، علیه ایرانیان بجنگد. ولی همواره سعی میکند، اختلافها را کنار بگذارد و همیشه از در آسایش با پهلوانان ایرانی سخن میگفت. وقتی که پدرش، پشنگ او را به جنگ نوذر، پهلوان ایرانی میفرستد به او میگوید :(ر.ک.ملااحمد،۱۳۸۸: ۱۷۱) اگــــر مــــا نشـــوریــم بهتـــر بــود کـــزیــن شــورش آشـوب کشــور بــود (فردوسی، ۱۳۸۷: ۱۴۸) نرمخویی ومسالمت جویی، خصلت پسندیدهی پهلوانان شاهنامهی فردوسی است که با وجود قدرت بسیار نمود عالی پیدا میکند. همان پهلوانانی که هنگام نبرد با دشمن متجاوز و یا گرفتن حق مظلوم در برابر ظالم، چون شیر خشمگین هستند، گاهی اوقات و بنا به ضرورت، بسیار اهل صلح وآشتی و نرم خویی میشوند. اینجا هنر فردوسی مشخص میشود زیرا پهلوانان نامی وی جامع بسیاری از خصلتهای اخلاقیهستند. دربرابر دشمن متجاوز چون آتش سوزنده، دربرابر دوستان و هنگام صلح، مهربان ونرم خو میشوند، این پهلوانان خشمگین هرجا لازم باشد، قوّهی غضب خود را کنترل نموده وچون موم نرم میشوند. اگر پهلوان این گونه نباشدحوادث ناگواری به بارمیآید.
۴-۲-۷- دادگری و عدالتخواهی پهلوانان در شاهنامهی فردوسی
عدل و داد پیامی است که از دیرباز از سوی هر آزاده ای به گوش میرسد. آرمانی است که تمام جهانیان در هر برههای به دنبال آن میگردند. پهلوانان شاهنامه وقتی خصلتهای برتر روزگار خود را به یدک میکشند، باید مجریان عدالت ودادگری باشند. این انتظاری است که مردم از یک پهلوان دارند ودر شاهنامه، پس از حمد وثنای خداوند و ستایش خرد، عدالت و دادگستری مهمترین محور زندگی پهلوانان است: همــی خــواهـــم از کــردگــار جهــان شنـــاسنــــدهی آشـــــکار و نهـــــان کـــه بـــاشــد ز هــر بـد نگهــدارتــان همـــه نیــک نــامـی بـــود یــارتـــان هـــر آن کــس کــه او گشـت بیـدادگــر بـــه مــردم بـه خاصّـه بـه خـردک پسـر خــــداونـــد بـــر وی نبـــخشـایــــدا بـــه بــخشـایــش او را بـفـــرســایــدا (فردوسی،۱۳۸۷: ۱۲۳۱) عدالت یکی از صفت های مخصوص به خداست و انسان به دستور او به جانب عدالت و دادگری توصیه شده است وگرنه نمیتواند چون خداوند عادل باشد. دردید پهلوان شاهنامه، عدالت ودادگری همیشه مقدّس است: زگیتـــی ستــایـــــش مـــر او را کــنید شــب آیـــد،نیــایــش مــر او را کنیــد کـه آن را کـه خـواهــد کنـد شــور بخت یکــی بـــی هنــر را نشـانـد بــه تخـت از ایـن کوشـش و پــر سشت، وای نیست کـــه بــــا داد او، بنـــده را پـــای نیسـت (فردوسی،۱۳۸۷: ۷۷۳) پهلوانان و قهرمانان شاهنامه، مجری عدل و عدالت هستند و اگر آنها نبودند، عدل و عدالت اجرا نمیشد. آنجا که شاهی بیعدالتی و ظلمی میبیند، از پهلوانان در خواست میکند، که ظلم و بیعدالتی را از ریشه درآورد، آقای رزمجودر این مورد میگوید:«درسراسرشاهنامه موضوع ظلمستیزی وعدالتجویی به اقتضای مباحث و رویدادهای حماسی از زبان پاد شاهان، وزیران و پهلوانان آرمانی ومطلوب فردوسی با تعابیری زیبا و آموزنده بیان میشود.»(رزمجو،۱۳۶۸: ۴۱۳) تـــو گـــر دادگـــر باشــی و پــاک رای همــی مــژده یابــی بــه دیگـــر ســـرای وگــــر آز گیـــرد، ســـرت را بــــه دام بـــرآری یکـــی تیـــغ تیــــز از نیـــام بــدان خــویشتــن رنجـــه داری همــی پــس آن را بــه دشمــن سپـــاری همـــی در آن جـــای، جــای تـــو آتــش بــود بـــه دنیــا دلـت تلـــخ و نـاخـوش بــود (فردوسی،۱۳۸۷: ۱۸۴) از زبان فریدون، که در روزگار وی نیکی جای خودرا به بدی داد وهمه جا پر از دادگری شد، آمده: هــــر آن چیــز کــه از راه بیــداد دیــد هــر آن بــوم و بــر،کــان نــه آبـاد دیــد بــه نیکــی ببسـت او همــه دسـت بـــد چنـــان کـــز ره شهـــریـــاران ســـزد
آخرین مشاهده در تاریخ: ۴/۶/۱۳۸۸. ↑
-
- . سیّد محمد کاظم سجادپور، چارچوبهای مفهومی و پژوهشی برای مطالعۀ سیاست خارجی ایران، (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، چاپ دوم، زمستان ۱۳۸۳)، ص۲۶. ↑
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
- . Shanghai Cooperation Organisation (SCO) ↑
- . سجادپور، پیشین، ص ۲۶. ↑
- . مهدی سنایی، «روابط ایران و روسیه: مشکلات و دورنمای پیش رو»، در: کتاب روابط ایران و روسیه، به کوشش مهدی سنایی و جهانگیر کرمی، (تهران: انتشارات مؤسسه مطالعات روسیه، آسیای مرکزی و قفقاز، ایراس، چاپ اول، ۱۳۸۷)، ص۲۲. ↑
- . علی باقر نعمتی، «جایگاه جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی روسیه»، در: کتاب روابط ایران و روسیه، به کوشش مهدی سنایی و جهانگیر کرمی، (تهران: انتشارات مؤسسه مطالعات روسیه، آسیای مرکزی و قفقاز، ایراس، چاپ اول، ۱۳۸۷)، ص۳۰۶. ↑
- . سنایی، «روابط ایران و روسیه: مشکلات و دورنمای پیش رو»، ص ۲۲. ↑
- . کولایی، «روابط ایران و روسیه؛ تداوم یا تغییر»، ص۷۴. ↑
- . مهدی صفری، ساختار و تحولات سیاسی در فدراسیون روسیه و روابط با جمهوری اسلامی ایران، (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، چاپ اول، ۱۳۸۴)، صص ۱۰۹- ۱۰۸. ↑
- . Jakub M. Godzimirski, “Putin and Post-Soviet Identity Building Blocks and Buzz Words”, in: Problems of Post-Communism, Vol. 55, No. 5, (September/October 2008), p.20 ↑
- . صفری، پیشین، صص ۱۱۱- ۱۱۰. ↑
- . کولایی، «روابط ایران و روسیه؛ تداوم یا تغییر»، ص۷۴. ↑
- . الهه کولایی، اکو و همگرایی منطقهای، (تهران: مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، چاپ اول، ۱۳۷۹)، ص۲۰۵. ↑
- . کولایی، «روابط ایران و روسیه؛ تداوم یا تغییر»، ص ۷۴. ↑
- . The Organization of Commonwealth Independent States (CIS) ↑
- . قدیر نظامی، «بازشناسی سیاستهای منطقهای فدراسیون روسیه و آثار آن بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه مطالعات دفاعی استراتژیک، سال پنجم، شماره ۱۷، (زمستان ۱۳۸۲)، ص۸۶. ↑
- . صفری، پیشین، ص ۷۵- ۷۴. ↑
- . سعید شرافت، «کنترل بین المللی تسلیحات، نگاه امنیتی روسیه»، در: کتاب کشورهای مستقل مشترکالمنافع؛ CIS، (۲)، تدوین ابراهیم خاتمی خسروشاهی، گردآوری شورای غیر دولتی روابط خارجی مؤسسۀ فرهنگی مطالعات و تحقیقات ابرار معاصر تهران، (تهران: مؤسسۀ فرهنگی مطالعات و تحقیقات ابرار معاصر تهران، چاپ اول، ۱۳۸۳)، ص ۱۶۲. ↑
- . Lena Jonson, Vladimir Putin and Central Asia: The Shaping of Russian Foreign Policy, (NewYork, I.B.Tauris and Co Ltd, 2004), p.189. ↑
- . Andrey S. Makarychev ,“Politics, the State, and De-Politicization Putin’s Project Reassessed”, in: Problems of Post-Communism, Vol. 55, No. 5, (September/October 2008), p.62 ↑
- . داود کیانی، «آسیب شناسی روابط ایران و روسیه»، در: کتاب روابط ایران و روسیه، به کوشش مهدی سنایی و جهانگیر کرمی، (تهران، انتشارات مؤسسۀ مطالعات روسیه، آسیای مرکزی و قفقاز؛ ایراس، چاپ اول ۱۳۸۷)، ص۳۴۸. ↑
- . Collective Security Treaty Organisation (CSTO) ↑
- . Asia- Pacific Economic Cooperation (APEC) ↑
- . Organization of The Islamic Conference (OIC) ↑
- . “taking things in hand” ↑
- . کرمی، تحولات سیاست خارجی روسیه؛ هویت دولت و مسألۀ غرب، صص ۲۰۱ – ۱۹۸. ↑
- . تدبیر یا مفهوم سیاست خارجی روسیه مجموعهای از دیدگاه ها دربارۀ محتوا و حوزه های اصلی فعالیتهای سیاست خارجی این کشور میباشد و پایۀ حقوقی این سند، قانون اساسی، قوانین فدرال و دیگر مقررات دولت روسیه است که کارکرد نهادهای فدرال قدرت دولتی را در عرصۀ سیاست خارجی تنظیم مینماید. همچنین اصول و هنجارهای شناخته شدۀ حقوق بینالملل و قراردادهای بین المللی روسیه و نیز سند تدبیر امنیت ملی روسیه از دیگر پایه های سند تدبیر سیاست خارجی فدراسیون روسیه هستند. (به نقل از: جهانگیر کرمی، پیشین، ص ۱۹۸). [منظور از سند تدبیر همان رهنامهها هستند که به آنها اشاره شد. با این حال از آنجا که مطلب فوق به طور مستقیم از منبع ذکر شده نقل گردیده، برای حفظ امانت این عنوان و تعریف همراه آن نیز بیان شد.] ↑
- . سند تدبیر امنیت ملی از سوی شورای امنیت فدراسیون روسیه پیشنهاد و بوسیلۀ رئیس جمهور تصویب و اعلام میشود. ↑
- . Federal Border Service (FBS)
↑
- . کرمی، تحولات سیاست خارجی روسیه؛ هویت دولت و مسألۀ غرب، صص ۶۱- ۶۰. ↑
پیش از پرداختن به بحث لازم است به دو مطلب اشاره شود: نکته اول بررسی دوره پست مدرنی است که باید گفت: در طول چند دهه، مجموعه ای از تحولات در نظام اقتصادی سرمایه داری جهانی و نیز جوامع پیشرفته صنعتی همچون امریکا، راه را برای نوعی دگرگونی کیفی در این جوامع گشود که نشانه های آن حداقل از دهه ۱۹۷۰ توجه برخی از نویسندگان و جامعه شناسان را به خود جلب کرده بود و به طور خاص در دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ نظریه پردازی و مطالعات جدی تری در باره آن آغاز شد. این تحولات منجر به ظهور یک نظام اقتصادی کم و بیش متفاوت در سطوح ملی و بین المللی، تغییر در نقش قدرت دولت و کارکردهای آن، منابع جدید تعارض اجتماعی، روابط جدید اجتماعی و دگرگونی های گفتاری در اندیشه ها و نظریه پردازی اجتماعی شد. این جامعه جدید را برخی «پسا صنعتی» لقب می دهند، برخی«پسا سرمایه داری»، «سرمایه داری بی سازمان» یا «سرمایه داری سازمان گریز» می نامند، برخی بر آنند که جامعه در شرایط «تجدد اعلا» قرار گرفته است و برخی این جامعه و شرایط جدید آن را «پسا مدرن» می نامند.[۱۰۹]
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
نکته دوم این که: فلسفه همانند تاریخ در باره مردان و به دست مردان نگاشته شده است. فیلسوفان در مواردی که می خواستند از انسان ها به طور کلی سخن گویند یا موضوع زنان را نادیده می گرفتند یا در نتیجه گیری های خود، آنان را مستثنی می کردند. مسائل و مشکلات آن ها، مد نظر قرار نمی گرفت و علایق و صفات مردانه، معیار سنجش تلقی می شد و به تجربه و علایق جنس مؤنث توجهی نمی شد. این دیدگاه بدین لحاظ که حقوق نیمی از بشر را از حوزه دانش بشری خارج نمود، قابل نقد می باشد و موجب طرد بانوان از مجامع علمی، نادیده گرفتن تلاش های آن ها و حذف شان در گزارش های تاریخی و فلسفی شد. البته اندکی از فلاسفه نیز در باره جنس مؤنث، سخن گفته اند که در این قسمت به مبانی و دیدگاه برخی از آن ها در این باره پرداخته می شود و نظر افلاطون و ارسطو به عنوان قدیمی ترین فیلسوف و دیدگاه ژان ژاک روسو که معاصر با شکل گیری جریانات فمینیستی است و دیدگاه نیچه پس از شکل گیری این جریان بررسی می گردد: رفتار شناسی زنان از دیدگاه فلسفه سیاسی قدیم و جدید از دیر باز در میان فلسفه و فرهنگ سیاسی، گرایشی فراگیر وجود داشته است و آن نپرداختن به جایگاه دختران و بانوان یا چشم پوشی کردن از حقوق آن هاست. به رغم غفلت عمومی در تحقیق و بررسی موضوع زن، چند تن از مهمترین فیلسوفان فلسفه سیاسی به جنس مؤنث توجه کرده اند. به عنوان نمونه افلاطون، ارسطو، ژان ژاک روسو و نیچه، جان استورات میل در باره«ماهیت، نقش و جایگاه اجتماعی زن» نظراتی را بیان کرده اند. اینان مدعی وجود تفاوتی طبیعی بین دو جنس بودند.گاه مرد را به طور طبیعی عاقل تر از زن و مناسب سیاست و زندگی اجتماعی می دانستند و گاه توان جسمی را تنها تفاوت میان این دو بیان می نمودند. در این قسمت سعی شده است اشاره مختصری به نظرات آن ها در خصوص جایگاه زن و نقش او در خانواده و جامعه شود، تا واکنش بانوان نسبت به دیدگاه فلسفی مورد بررسی قرار گیرد:
آریستوکلس معروف به افلاطون[۱۱۰]هدف واقعی هر حکومتی را سعادت تمام طبقات جامعه می داند و در این راستا ابتدا واژه «سعادت» را تعریف می نماید و اخلاق و تربیت(قابلیت یا فضیلت)را هسته مرکزی فلسفه سیاسی خود قرار می دهد و برای دولت و سازمان سیاسی جامعه، نقش فوق العاده ای قائل است و سیاست را عالی ترین دانش ها و والاترین هنرها می داند. به عقیده او آدمی در دامن جامعه می تواند از تربیتی درست بهرمند گیرد و موجب نیکبختی خود و جامعه شود. بر این اساس و با توجه به این که وظیفه قانونگذار چیزی جز تربیت نیست. او بیان می دارد که قانونگذار باید بصیر در سیاست باشد و به همه قابلیت های انسانی به خصوص خردمندی و روشن بینی توأم با آرزوهای تابع خرد، توجه نماید. همو علت این جامعیت نگرش را در این می داند که توده مردم از قانونگذار وضع قوانینی را می خواهند که به سود همه افراد ملت یا مطبوع برای بیشتر مردم باشد تا جامعه را از دانش و روشن بینی بهره مند سازد و از نادانی برهاند[۱۱۱] و همه رعایا را به نیکبختی برساند. سپس وی، تنها راهی که رهبر می تواند به هدف سعادتمند کردن رعایا نائل شود، را وضع قانونی می داند که خودخواهی و تملک را از میان بردارد. برای مثال از دید او مالکیت خصوصی باعث نفع پرستی و خودخواهی می شود و باید منافع شخصی در جهت منافع عمومی از بین برود. همو با این نوع تفکر به وضع دستوراتی در دو شکل مجزا می پردازد و در رساله های خود به نام های «قوانین»[۱۱۲]و «جمهور»[۱۱۳] به این اوامر اشاره می نماید و در طی بیان دستورهای لازم جهت تشکیل مدینه فاضله از جایگاه زن، طبیعت او و نهاد خانواده سخن می راند که در این قسمت به دیدگاه وی در باره زن پرداخته می شود: ۱-۱-۱- رفتار شناسی زنان از دیدگاه افلاطون در دیدگاه افلاطون برخلاف فیلسوفان و قانونگذاران قبل از او، جایگاهی برای زنان در نظر گرفته شده است. حتی وی چشم پوشی نمودن از وظایف و حقوق بانوان را، به منزله از کار انداختن بخش قابل توجهی از جامعه می داند. سپس در بیان اهمیت وضع قانون در باره جنس مؤنث به موارد زیر شاره می نماید: ۱-۱-۱- ۱-لزوم توجه به زنان در وضع قانون آریستوکلس در رساله «قوانین»، دستورهای وضع شده دولت را، جهت دهنده کردار و رهنمون به رفتاری متین می داند که می بایست، در زندگی مردم نهادینه شود و به سه اصل پارسایی(ترس از معبود)، شرف و برتری و نیز زیباگرایی روحی نه جسمی اشاره می کند. سپس برای تشکیل آرامانشهر خود به ذکر قوانینی می پردازد که بر خلاف دستورات موضوعه قبلی، منحصر به جنس خاصی در جامعه نمی باشد. همو اولین قانون را « قانون زناشویی» بر می شمارد[۱۱۴] که نخستین مرحله شکل گیری و ایجاد مجتمع دولت است و با ذکر دو قانون دیگر روابط جنسی زن و مرد را در دولت ساماندهی می نماید. وی در قانون اول آورده است: شهروندان آزاده نمی توانند با زنی- غیر از همسر قانونی خود- رابطه داشته باشند. قانون دوم نیز روابط جنسی مردان با یکدیگر را ممنوع می نماید.[۱۱۵]سپس در بیان اهمیت توجه به موقعیت جنس مؤنث به نکات ذیل اشاره می کند: ۱-۱-۱-۲-تمایل به بی نظمی در جامعه زنان همو معتقد است که زنان به حکم طبیعتشان نسبت به مردان قابلیت و نیکی تمایل کمتری دارند واگر آزاد و فارغ از هر قیدی گذاشته شوند، در حقیقت بیش از نصف جامعه بی بند و بار خواهد ماند. بدین علت و برای جبران این غفلت و نیز نیل به نیکبختی جامعه ضروری است که برای زنان نیز قانونی در نظر گرفته شود.[۱۱۶]همو قانونگذاران قبلی را سرزنش می نماید که زنان را فراموش نموده و آن ها را پای بند نظم معینی نساخته و باعث بی نظمی نیمی از جامعه گردیده اند[۱۱۷]و موجبات جدایی رسمی فضای فکری و تعاملات اجتماعی دوجنس را فراهم آورده اند. ۱-۱-۱-۳-نقص تعاملات اجتماعی در زنان افلاطون در بیان نقص روابط اجتماعی زنان به سنت های رایج در باره آن ها در جوامع قبلی اشاره می کند و بیان می نماید که اگر کسی در صدد برآید که زنان را به غذا خوردن در حضور مردان بر سر خوان های همگانی مجبور سازد، جز ریشخند حاصلی به دست نمی آورد و زنان که به زندگی در پشت پرده خو گرفته اند با فریاد و غوغا او را از پای در می آورند.[۱۱۸]همو حضور زنان بر سر سفره غذای مردان راجایز نمی داند و عین بی نظمی تلقی می نماید. ۱-۱-۱-۴-وضع قوانین مربوط به ازدواج زن افلاطون، پس از بیان اهمیت در نظرگرفتن زنان در ایجاد قوانین، جهت سامان بخشیدن به اوضاع جامعه به بیان مواد قانون در خصوص جنس مؤنث به قرار زیر می پردازد: ۱-۱-۱-۵- اجازه ازدواج دختران افلاطون، در باره نامزدی وآئین عروسی به تعیین قانونی می پردازد که در آن ازدواج دختر بدین قرار است؛ در مرتبه نخست با اجازه پدر خواهد بود و در مرتبه دوم با موافقت پدربزرگ و در مرتبه سوم با موافقت برادرانی که با دختر از یک پدر هستند و اگر هیچیک ازآنان زنده نباشند، اجازه مادر لازم خواهد بود. اگر مادر نیز در قید حیات نباشد نامزدی با موافقت نزدیکترین خویشان دختر و سرپرست او صورت خواهد گرفت.[۱۱۹] با توجه به سخنان او دختر از حق انتخاب همسر و زوج خود محروم است و تحت ولایت پدر و قیم خود قرار دارد و این قیم ها هستند که برای ازدواج او بدون توجه به علایقش تصمیم می گیرند. البته وی در مورد آداب ولیمه عروسی و حتی شمار مدعوین اظهار نظر می کند و می گوید: پنج تن از دوستان داماد و پنج تن از دوستان عروس و به همان تعداد از خویشان آن دو باید به عروسی دعوت شوند.[۱۲۰] ۱-۱-۱-۶-تعیین سن و ملاک ازدواج آریستوکلس در کتاب قانون، به سن ازدواج دختر و پسر اشاره دارد و می گوید: هر کس موظف است میان سی سالگی و سی و پنج سالگی زناشویی کند و اگر از این دستور سر بتابد به پرداخت مبلغی جریمه و محرومیت از برخی حقوق اجتماعی محکوم خواهد شد.[۱۲۱] همومهمترین ملاک ازدواج را ایجاد همخوانی روحی و اجتماعی می داند و این که افراد دارای تضادهای روحی باید با یکدیگر ازدواج کنند تا تعادل در جامعه ایجاد گردد. به عنوان مثال مرد تندخود در پی زن نرمخو و مرد دارا بدنبال زن ندار باشد.[۱۲۲] براساس آن چه بیان گردید افلاطون بدنبال فلاح و سعادت جامعه پیش می رود و سعادت فردی را لحاظ نمی نماید و از طرفی با نادیده گرفتن دختران، فقط به سن ازدواج در پسران اشاره می کند. البته فلسفه قرون وسطی «هفت سالگی» را سن«عقل» می شناسد که فرد می تواند در آن نامزد شود.[۱۲۳] ۱-۱-۱-۷-جهیزیه موجب بندگی مرد افلاطون ارسال جهیزیه دختر را با کنترل دولت ضروری می شمارد و این که هنگام ازدواج، پدر عروس حق ندارد، جهیزیه ای به خانه داماد بفرستد و داماد نباید جهیزیه را هر چند به مقدار کم بپذیرد.[۱۲۴]همو علت این امر را در دو موضوع بیان می کند؛ اول این که هیچکس به سبب تنگدستی از زناشویی محروم نماند، دوم این که اگر جهیزیه ای در کار نباشد نه زنان به پول مغرور خواهند شد و نه شوهران طوق بندگی به گردن خواهند گرفت.[۱۲۵]بر این اساس تمام توجه وی به کنترل بانوان می باشد. ۱-۱-۱-۸-سن بارداری در زنان افلاطون پس از آن که از بحث در باره آیین عروسی فارغ گردید، به گفت و گو در باره زمان تولد کودکان می پردازد تا با وضع این دستور، قانون خود را به مواضع و قوانین همگانی نزدیک سازد و موجبات تولد فرزندان سالم و قوی در جامعه شود. همو به زمان تولید مثل برای دختران از شانزده تا بیست سالگی و برای مردان از سی تا سی و پنج سالگی[۱۲۶] اشاره می نماید. در ضمن بیان می دارد که لازم است، زنانی از مقامات دولتی بر این امر نظارت داشته باشند تا زن و شوهر جوان در ایام مقرر، کودکی قابل و زیبا بارآورند و اگر در این ایام، تولد فرزند به وقوع نپیوست لازم است، آنان از یکدیگر جدا شوند.[۱۲۷] گویا از دیدگاه او تنها ثمره ودلیل ازدواج، تولد فرزندان می باشد. ۱-۱-۱-۹- مجزا بودن تربیت کودک دختر افلاطون معتقد است زندگی خصوصی مردم باید تحت نظارت دولت باشد تا زندگی عمومی جامعه پایدار بماند. در این صورت با پیروی از قوانین، هم زندگی خانوادگی سامان بخشیده می شود و هم تمام جامعه به سوی نیکبختی سوق می یابد. بنابراین همو به وضع قوانینی در مورد تربیت کودک می پردازد و آن را تا سن شش سالگی مشترک بین دختر و پسر مطرح می کند. ولی پس از این سن، جنسیت را در پرورش فرزند مؤثر و مهم می داند و معتقد است پس از این سن باید پسران از دختران جدا شوند و پسران با پسران و دختران با دختران به آموختن واداشته شوند. سپس به ورزش های مخصوص پسران اشاره می نماید که آن ها باید اسب سواری و تیر اندازی و نیزه پرانی و به کار بردن فلاخن را بیاموزند. ولی دختران از آموزش تمرینات نظامی به دور هستند، مگر آن که دارای استعداد کافی در این زمینه باشند. در این صورت باید راه به کار بردن افزار جنگی را فرا گیرند. وی به پرستارن و آموزگاران سفارش می نماید که باید مراقب باشند تا پسران و دختران، نیرومند به بارآیند و نیرویی که طبیعت به آنان بخشیده است بر اثر عادت از کار نیفتد.[۱۲۸]بنابراین از دیدگاه افلاطون دختران و پسران به دلیل تفاوت جنسیتی و نقش هایی که در آینده بر عهده می گیرند، باید مورد تربیتی متفاوت قرار گیرند تا جهت ایفای صحیح نقش خود آماده شوند. ۱-۱-۱-۱۰- ضرورت آموزش نظامی در زنان به منظور دفاع از کودکان افلاطون در باره اهمیت فراگیری آموزش های نظامی در افراد بیان می داردکه زنان دارای صلاحیت، باید دوش به دوش مردان در همه تمرین ها شرکت کنند و می گوید: نمی ترسیم از این که دیگران بگویند اسب سواری و ورزش، خاص مردان است و برای زنان شایسته نیست. بنابراین ضروری است که زنان مانند مردان از عهده تیراندازی و به کاربردن سلاح های گوناگون برآیند.[۱۲۹] البته وی معتقد است زنانی که دارای استعداد لازم در تمرینات مذکور هستند، می توانند در مسابقات مربوط به آن نیز شرکت نمایند. همو بیان می دارد: بهتر است زنان را به شرکت در این گونه مسابقات مجبور نکنیم ولی اگر دخترانی پیدا شوندکه در آن ورزش ها، تمرین کرده و مهارتی بدست آورده اند و از نیروی بدنی کافی نیز بهره مندند، آنان را نباید از شرکت در مسابقه بازداشت.[۱۳۰]افلاطون آموزش های نظامی را در حدی برای زنان ضروری می داند که آن ها بتوانند در هنگام ضرورت از زادگاه و فرزندانشان دفاع کنند.[۱۳۱] وی در بیان اهمیت این موضوع می گوید: زنان باید در به کار بردن سلاح ها مهارت یابند، زیرا ممکن است روزی لازم شود که همه مردان و زنان شهر به کشوری بیگانه لشکرکشی کنند. آن روز باید کسانی باشند که بتوانند مراقبت کودکان را بر عهده گیرند و شهر را حراست کنند یا زمانی که عکس آن پیش آید زنان باید بتوانند همچون پرندگان در برابر درنده ترین جانوران از کودکان خود دفاع کنند و برای نجات آن ها جان خود را در خطر افکنند.[۱۳۲] وی قانونگذاران جوامع را مرتکب خطایی بزرگ می داند که زنان را وادار نمی کنند که در همه کارها با مردان همکاری ورزند تا مانع به هدر رفتن نیمی از نیروی جامعه شوند.[۱۳۳]بنابراین از دیدگاه افلاطون تجهیز قوای نظامی زنان بدلیل حمایت از کودکان می باشد و مقصود تربیت انسان های آماده دفاع از کشور و کیان و رویارویی با سربازان دشمن نمی باشد. ۱-۱-۱-۱۱-اشتغال زنان مشروط بر فراغت از تربیت فرزندان افلاطون پس از ضروری دانستن تعلیم بانوان در کنار مردان و پرورش نیروهای جسمانی آن ها بیان می دارد که زنان می توانند به کسب مقامات دولتی نیز نائل آیند و سن انتصاب آن ها را در مقام های دولتی تا چهل سالگی و برای مردان تا سی سالگی می داند. زیرا مردان از بیست تا شصت سالگی مکلفند در جنگ ها شرکت کنند.[۱۳۴] همو معتقد است، زنی که فارغ از مسئولیت های خانوادگی و تربیت فرزندان است، می تواند در تمام مقام ها و مسئولیت های دولتی و نظامی حضور داشته باشد. بر این اساس در خانواده ای که جنس مؤنث مسئول نگهداری، رشد و تربیت فرزندان نباشد، دارای آزادی بیشتری است و می تواند مسئولیت های اجتماعی برعهده گیرد. از این رو جوهره دیدگاه افلاطون به جایگاه زن بر پایه نقشی که در خانواده ایفا می کند، موقعیتی متفاوت می یابد. براین اساس بانوی مزدوجه، قبل از تربیت فرزندانش نقشی در جامعه نمی تواند داشته باشد. وی به برابری و توانمندی زن و مرد در انجام امور مردانه اشاره دارد. ضمن آن که از این نکته غفلت نمی کند که توانایی جسمانی آن ها با یکدیگر متفاوت است. همو برابری هر دو جنس را در آموزش و تمرین ضروری می داند تا هر دو آماده پذیرش فعالیت های اجتماعی شوند و شایستگی انجام مسئولیت ها را داشته باشند. البته افلاطون لازم می داند که توانایی جسمانی زن و وظیفه او در نگهداری و تربیت کودک، در وهله نخست لحاظ شود. اما قانونی برای آن وضع نمی کند و به اهمیت این مسئولیت اشاره ای ندارد. ۱-۱-۱-۱۲-حضور سیاسی زنان مشروط به اتمام وظایف مادری آریستوکلس افلاطون، حضور سیاسی زنان را پس از پایان دادن به وظایف مادری و متناسب با توانایی جسمانی او می داند و بیان می کند: اگر اشتغال آن ها در امور جنگی ضرورت پیدا کند هر زنی از هنگامی که انجام وظایف مادری را به پایان رسانده است تا پنجاه سالگی به کاری که با نیروی بدنی او مناسب باشد، گماشته خواهد شد.[۱۳۵]همو حضور سیاسی جنس مؤنث را در صحنه جنگ ترسیم می کند. از طرفی وی عضویت عالیترین شورای دولتی مانند شورای نگهبان را به مردان اختصاص می دهد تا اعضا با فراغت کامل، کارهای مهم و خطیر دولتی را به فرجام برسانند. از دیدگاه او زنان قادر نیستند شغل های مهم و در رده بالای دولتی داشته باشند. ۱-۱-۱-۱۳- ضعف تعقل زنان افلاطون صفت کوته فکری را در خور زنان و از مردان به دور می داند.[۱۳۶] ۱-۱-۲- دیدگاه افلاطون در باره تساوی طبیعت و استعدادهای زنان و مردان از نظر افلاطون، واژه طبیعت(nature)مفهومی بسیار مهم و اساسی است که به سادگی نمی توان آن را درک کرد، زیرا او واژه دیگری به نام[۱۳۷]physis را در کنار واژه طبیعت به کار می برد. در دیدگاه او، این دو ویژگی باعث بوجود آمدن شخصیت انسان می شود. وی گاه آن چه را طبیعت می نامد، به مفهوم تربیت و عادت به کار می برد که معنای فطری ندارد و گاه طبیعت یک شخص را، همان فطرت یا ذات آن فرد می داند و برخی اوقات خصوصیات ذاتی را در کنار آموزش و پرورش قرار می دهد. همو تأکید انکار ناپذیری بر آموزش در آغاز زندگی و در دوره کودکی دارد. به طوری که تربیت و تعلیم کودک تا سن شش سالگی را مشترک بین دختر و پسر می داند و پس از این سن تعلیم های ویژه ی جنس پسر را مطرح می کند. البته همو در ادامه به این نکته مهم اشاره می نماید که در پرورش نیروی کودک می بایست ناتوانی جنس ماده و توانایی جنس نر لحاظ شود.[۱۳۸] وی تفاوت زن و مرد را بسیار سطحی و جزئی می داند و می گوید: گرچه طبایع مختلف باید وظایف متفاوت را تعیین نماید. اما تفاوت زن و مرد فقط در این است که زن می زاید و مرد نطفه می گذارد. بنابراین در کسب هنر اختلافی میان آن ها نیست و نگهبانان و زنان وظایف مساوی دارند و زن و مرد به طور مساوی از عهده هر فن یا وظیفه ای بر می آیند و در سازمان های شهری کاری نیست که اختصاص به زن یا مرد داشته باشد بلکه استعدادهای هر دو جنس یکسان هستند و تمام انسان ها در این امر برابرند جز آن که فردی، موضوعی را به آسانی درک می کند و دیگری به زحمت و نیاز به تمرین فراوان دارد و قوای جسمانی افراد به درک مطلب آن ها کمک می کند. البته در همه کارها زن ناتوان تر از مرد است.[۱۳۹]همو در توجیه نظریه خود که در امتداد دیدگاه سقراط است، می گوید: مردان باید از روی نمونه نگهبانان گله تربیت شوند. . و برای زنان هم همان طبیعت و همان تربیت مردان را قائل شویم و ببینیم نتیجه آن را می پسندیم یا نه؟ . . در نوع سگ های پاسبان گله وظیفه سگ ماده این است که مانند سگ نر همکاری کند در غیر این صورت باید در خانه بماند و بداند که کاری جز زائیدن و بزرگ کردن بچه از او ساخته نیست و اشتغال به کار سخت و مراقبت از گله منحصرا وظیفه سگ های نر است.[۱۴۰] بدین روی تساوی زن و مرد از دیدگاه افلاطون همچون انتخاب نگهبانانی برای گله است که هیچ تفاوتی میان آن ها نباید گذاشته شود زیرا همانطور که در میان حیوانات مخصوصا سگ ها که نگهبانان گله هستند هیچ فرقی بین نر و ماده نیست. همو لازم می داند، قواعد تعلیم و تربیت در باره هر دو جنس یکسان اجرا شود و پس از آن که افراد به طرز مقرر پرورش یافتند، بهترین آن ها به نگهبانی شهر گماشته شوند، آنگاه منتخبین باید با هم زندگی کنند و هیچ یک از آن ها نباید چیزی از آن خود داشته باشد حتی زن و فرزند.[۱۴۱] حال با توجه به این که نباید همه وظایف را به مردان تحمیل نمود، تربیت زن های نگهبان خلاف طبیعت نیست و اگر بنا باشد که زن ها هم برای انجام وظیفه نگهبانی مجهز گردند باید همان تربیتی را که نگهبانان ذکور انجام می دهند، متقبل شوند. وی معتقد است بدین علت که استعدادهای هردو جنس مساوی تقسیم شده است، به حکم طبیعت، شریک در انجام وظایف می باشند و می توان به هر دو جنس به طور مساوی فن جنگ و سواری را آموخت.[۱۴۲] البته به علت ضعف نوعی زنان بهتر است وظایف آسانتر به آن ها واگذار شود.[۱۴۳] ۱-۱-۳-دیدگاه افلاطون در باره نهاد خانواده افلاطون توجه ویژه ای به جامعه دارد و رستگاری بشر را در سعادت جامعه می داند بدین روی دیدگاه وی در باره نهاد خانواده با مبنا قرار دادن اهمیت جامعه، به دو شکل مطرح است:
Robins, T. L., Crino, M. D., & Fredendal, L. D. (2002). An integrative model of the empowerment process, Humam Resource Management Review, 12, 419-443 Roy,. Y. J., Lyenger, S. (2005). Empowerment through choice? a critical analysis of the effects of choice in organizations, Research in organizational behaviors,27, 41-79 Schaurhofer, M,. Peschl, M. F., (2005). Autonomy: starting point and goal of personal and social change: A constructivist perspective on knowledge management in empowerment processes, Kybernetes: Emerald Group Publishing, 34(½), ۲۶۱-۲۷۷ Sigler, T. H., Pearson, Ch. M. (2000). Creating an empowering culture:Examining the relationship between organizational culture and perception of empowerment, Journal of Quarterely Management, 5, 27-52 Smith, j. (2000). Empowerment people, British library, Second Editional. Spreitzer, G. M., Doneson, D. (2005). Musings on the past and future of employee empowerment, Forthcoming in the handbook of organizational development (Edited by tom cummings). Swan, S., Preston, A. (1999). Knowledge management – the next fad to forget people?, Proceedings of the 7th European Conference on Information Systems, Copenhagen. TECTEM. (2001). Benchmarking project knowledge management, Benchmarking Center, University St. Gallen, Switzerland, Screening Report,37. ———-. (۲۰۰۲). WISE (Web-enabled Information Services for Engineering) Consortium , CYS/ 020326-1/Version A4; 26-03-2002 Thomas, K. W., Velthouse, B. A. (1990). Cognitive element of empowerment: an interpretive modle of intrinsic task motivation. Academy of management Review, 15, 666-681. Turban, E.( 2003). Information technology for management: Transforming organizations in the digital economy, John Wiley & Sons، Ltd Wig, k. (2002). Application of Knowledge Management in Public Administration, Available at: www.egov.pl/-baza-analizy-km-pub Wong, K. Y., Elaine, A. (2004). Knowledge Management Implementation Frameworks: a Review, Knowledge and Process Management, 11 (2): 93–۱۰۴٫ پیوست پیوست الف- پرسشنامه تحقیق پاسخگوی گرامی با عرض سلام و خسته نباشید در دنیای رقابتی امروز بیش از هر چیز، کارکنان سازمان به عنوان صاحبان دانایی و مهمترین سرمایهسازان قلمداد میشوند؛ تئورى پردازان بزرگ اقتصادى و تجارى، دانش را بعنوان مزیت رقابتى و کلید پیروزى سازمانهاى نوین بیان کردهاند چرا که مدیریت دانش فرصت لازم را براى دسترسى، حفظ و بهسازى عملکرد نیروى انسانى و کسب مزیت رقابتى پایدار فراهم مىنماید. با بررسی و تحلیل دانش و اهمیت دانایی و ویژگیهای آن درحیطه عملکرد سازمان، میتوان دریافت که برخورداری از دانش برای ادامه حیات سازمانها به یک ضرورت انکارناپذیر تبدیل شده است؛ در همین راستا، این پرسشنامه به منظور آگاهی از وضعیت مدیریت دانش و بررسی تاثیر آن بر توانمندسازی کارکنان دانشگاه تربیت مدرس تهیه شده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ضمن تشکر از بذل توجه شما و زمانی که جهت تکمیل پرسشنامه صرف مینمائید، از شما تقاضا میشود به پرسشهای زیر پاسخ دهید. باتوجه به اینکه این پرسشنامه صرفا برای انجام پایان نامه کارشناسی ارشد تهیه شده است لذا کلیه اطلاعات دریافتی، محرمانه قلمداد میشود. پیشاپیش از همکاری و اختصاص وقت گرانبهایتان، بسیار سپاسگزارم. با تشکر و احترام مینا برهانی دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی مشخصات فردی: ۱- جنسیت: الف) مرد ¨ ب) زن ¨ ۲- سن: الف)۳۰سال وکمتر¨ ب) ۵۰-۳۱سال ¨ج) ۵۱ سال و بیشتر¨ ۳- تحصیلات: الف) لیسانس¨ ب) فوق لیسانس¨ ج) دکتری ¨ ۴- سابقه خدمت : الف)کمتر از ۱۰ سال¨ ب) ۱۰ تا۲۰ سال ¨ ج)۲۰ تا ۳۰ سال o الف: پرسشنامه توانمندسازی کارکنان نظر خود را راجع به گویه های زیر بیان نمایید؟
ردیف
گویه ها
خیلی زیاد
زیاد
متوسط
کم
خیلی کم
۱
با توجه به هدفمندی برنامههای واحد کاریام، کار محوله برایم بسیار مهم است.
|
|