حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف : آویخته
۷۲ – آن نــه زلــف اســت آن چـنان آویخــته
سلسلــه اســــت از آســـمان آویختـــه
واژگان: سلسله: زنجیر. (آنندراج)
معنی و مفهوم: آن که من میبینم زلف معشوق نیست؛ بلکه زنجیری است که از آسمان آویخته شده است.
آرایههای ادبی: زلف معشوق به صورت مضمر به زنجیری مانند شده که از آسمان آویخته است.
۷۳ – سلسـله گـــر بهــر عـــدل آویختنــد
بهــر ظلــم اســـت او چنـــان آویختـــه
معنی و مفهوم: اگر زنجیر عدل انوشیروان را برای برقراری عدالت آویخته بودند؛ زلف زنجیرگونهی او را برای ستم بر عاشقان آویختهاند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
آرایههای ادبی: بیت تلمیحی به زنجیر عدل انوشیروان دارد. عدل و ظلم با هم تضّاد دارند.
توضیحات:
سلسلهی عدل: زنجیر ایوان، مقصود زنجیر ایوان کسری است که در مدائن برای دادخواهان آویخته بودند و در بارهی عدل انوشیروان گفتهاند: پس بفرمود تا سلسلهای سازند و جرسها درآویزند چنان که دست بچّهی هفت ساله بدو رسد، تا هر متظلّمی که به درگاه آید، او را به حاجبی حاجت نباشد، سلسله را بجنباند و خروش از جرسها برآید، نوشیروان بشنود و داد او بدهد، هم چنین کردند. (فرهنگ لغات به نقل از سیاست نامه)
۷۴ – حلقــهی گــوشـت چـو عیّـاران بـه حلـق
زیـــر زلفـــت بیـــن نهـــان آویختــــه
واژگان: عیّار: جوانمرد. (معین)
معنی و مفهوم:گوشوارهای که به گوش خود آویختهای و در زیر زلفت پنهان شده است، به حلقهای میماند که عیّاران در گردن خود میآویختهاند.
آرایههای ادبی: حلقهی گوش کنایه از گوشواره است. گوشوارهای که در گوش معشوق آویخته شده، به حلقهای که در گردن عیّاران آویزان بوده، مانند شده است.
۷۵ – در ســـر زلــف گنــهکـــارت نگــــر
بـــیگنـــــاهــــان را روان آویختــــه
معنی و مفهوم: به سر زلف گناه کار و ظالم خویش نگاه کن تا روح و روان عاشقان بی گناه را که به تارهای زلفت آویخته شده است، ببینی.
آرایههای ادبی: زلف در استعارهی مکنیه از نوع تشخیص به شخصی گناه کار مانند شده که روح و روان بیگناهان را به خود آویخته است.
۷۶ – آهــوی چشــمت بــدان زنجــیر زلـــف
جــــان شـــیران جـــــهان آویختــــه
معنی و مفهوم: چشم زیبا و پر ناز و غمزهی همچون آهویت، به وسیلهی زلف زنجیروشت، جان دلاوران عالم را به زنجیر کشیده و اسیر خود کرده است.
آرایههای ادبی: آهوی چشم و زنجیر زلف اضافهی تشبیهی هستند. نوعی عکس و وارونگی زیبا بیت را آراسته است. آهو همواره شکار شیر میشود؛ ولی در این بیت شیر شکار آهو شده است.
۷۷ – تــا سـرینـت بـا میـان در سـاخت، هسـت
کــوهــی از مـــویـــی روان آویختــــه
واژگان: سرین: کفل. (معین)
معنی و مفهوم: ترکیب به هم پیوستهی کفل بزرگ تو به کمر باریک و موی مانندت، مانند آن است که کوهی را به تار مویی در حال حرکت آویخته باشی.
آرایههای ادبی: بیت دارای لفّ و نشر مرتّب است، سرین به کوه و میان به مو مانند شده است.
۷۸ – دل کــه در بــار غمــت پیوسـت، هســت
مـــویـــی از کــــوه گـــران آویختـــه
معنی مفهوم: دل نحیف من در زیر بار سنگین غم عشق تو، مانند تار مویی است که آن را به کوهی سنگین آویخته باشی.
آرایههای ادبی: بیت دارای لفّ و نشر مرتّب است، مو به دل و کوه به بار غم برمیگردد.
۷۹ – هـر زمــان یــاســج زنـــان صیّــادوار
آیـــی از بــــازو کــــمان آویختـــــه
معنی و مفهوم: همواره همچون صیّادان، در حالی که کمانت را به بازو افکندهای و تیر میاندازی، به سمت من میآیی.
۸۰ – عنبـریــن دســتارچــه گـــرد رخـــت
طـــوق غبغــــب در میــــان آویختـــه
واژگان: دستارچه: دستار کوچک، دستمال. (معین) غبغب: گوشت آویخته زیر زنخ که آن را طوق گلو گویند. (آنندراج)
معنی و مفهوم: زلف خوشبویت را مانند دستمالی گرد رخسارت پیچیدهای و غبغب همچون طوقی در میان زلف آویخته شده است.
آرایههای ادبی: عنبرین دستارچه استعاره از زلف خوش بوی معشوق است. طوق غبغب اضافهی تشبیهی است. رخ با میان ایهام تناسب ساخته است.
۸۱ – فتنـــه در فتـــراک تـــو بســته عنــان