اعتقاد به توطئه خارجی و کارشکنی آن (۶۶۲/۰-=آلفا)
مذاکره و رابطه با آمریکا
۶۵/۲
۲۳۷/۲
۱۳۹/۰-
–
ریشه مشکلات موجود جامعه در توطئه دشمن خارجی
۵۲/۳
۶۲۵/۱
۱۳۹/۰-
–
ضریب آلفای کرونباخ مربوط به مولفه اعتقاد به جامعیت دین و اقتدار نظام، ۷۳۸/۰ است. همانطور که در جدول فوق مشاهده میشود به منظور سنجش اعتبار درونی شاخصها میزان همبستگی معرفها با یکدیگر مورد سنجش قرار گرفت. نتایج جدول حاکی از آنست که معرف- ظرفیت اسلام برای تطبیق با نیازهای زمانه- کمترین همبستگی را با سایر متغیرها داشته است. از اینرو با حذف متغیر مذکور ضریب آلفای کرونباخ به ۷۴۶/۰ افزایش یافت.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در رابطه با مولفه اعتقاد به توطئه خارجی و کارشکنی آن نیز ضریب آلفای کرونباخ برابر با ۶۶۲/۰- است. بنابراین مولفه مذکور حذف گردید.
بطور کلی شاخص گرایش سیاسی محافظهکار با حذف مولفه اعتقاد به توطئه خارجی و معرف «ظرفیت اسلام برای تطبیق با نیازهای زمانه» با ۵ مولفه مورد سنجش قرار گرفت. بدین ترتیب حداکثر امتیازات یک نفر از گرایش سیاسی محافظهکار برابر با ۲۵ است.
۲-۱-۸-۳ اصلاحطلبی
الف: تعریف نظری اصلاحطلبی
بر اساس دیکشنری آکسفورد اصلاحطلبی عبارت است از حمایت یا پیشبرد اصلاحات تدریجی به جای لغو یا انقلاب (دیکشنری آکسفورد). بنیانهای نظری اصلاحطلبی بر بنیانهای نظری دوران روشنگری استوارند که چنین عنوان میشود: بشر باید ابتدا به عقل خود اتکا کند، نه لزوما به میراث گذشتگان (یا سنت)؛ بشر با کمک عقل، عناصر سازنده خزانه عظیم سنت را وارسی میکند (حتی انسان روشننگر، دین خود را با اتکا به عقل خود انتخاب میکند) و سپس آن را مبنای رفتارش قرار میدهد. لذا حضور سنت در جهان کنونی نوعی بازخوانی سنت است (به همین دلیل پارهای از جامعهشناسان همچون آنتونی گیدنز، تداوم و حضور سنت در جامعه جدید را در اصل، نوعی تداوم سنت بازسازی شده و بازخوانی سنت میدانند). بشر میتواند با کاربرد قدرت عقلانیاش (با التزام به اخلاق و حقوق مدنی)، جامعه و جهانش را بسازد و از بندهایی که گذشتگان در عرصه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بر دست و پای او انداختهاند، رهایی یابد (جلائیپور، ۱۳۸۸: ۹).
اصلاحطلبان بر این باورند که برابری و عدالت اجتماعی به واسطهی اصلاحات در درون تشکیلات اجتماعی دستیافتنی است (Bonnett, 1993: 4). در واقع آنان کاهش و یا از بین بردن نابرابریهای اجتماعی و بیعدالتی را از طریق تغییرات تدریجی در رفتار اجتماعی و عمل در بخش دولتی یا خصوصی و تخصیص منابع امکان پذیر دانستهاند. اصلاحطلبی را میتوان در مقابل محافظهکاری تعریف نمود؛ به عنوان مثال تعهد به ترقی و تغییر برابری طلب از مشخصه های اصلاحطلبی است. اصلاحطلبی خلاف رادیکالیسم بر این باور است که انجام چنین تغییراتی میتواند و باید در درون ساختار اجتماعی- اقتصادی موجود شکل بگیرد (Bonnett, 1993: 84). در واقع در فرایندهای اصلاحی آنچه در جامعه موجود است، از اعتبار نمیافتد و قصد ویرانی آنها درکار نیست، بلکه تغییرات بر مبنای اصلاح آنچه که هست استوار است، به این معنا که اصلاحات متکی به روش های سیاسی عملگرایانه است و از نظریههای انتزاعی و ایدهآلی سرمشق نمیگیرد (جلائیپور، ۱۳۸۸: ۹).
بر طبق تعریف پروفسور کوهننیز: اصلاحطلبی چشماندازی است در جهت تغییر نظم موجود به منظور بهبود آن، بدون ایجاد تغییرات اساسی در بنیادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی؛ و یا فراتر رفتن از ارزشهای ایدئولوژیک مسلط. از اینرو اصلاحطلبی از رادیکالیزم متمایز است. به عبارت دیگر تمایز میان اصلاح طلب و رادیکال به تعریف نظم سیاسی منوط است. در واقع افرادی که از دموکراسی سوسیالیست یا سوسیالیسم بازار طرفداری میکنند در صورتی که درصدد ایجاد تغییرات رادیکال در درون سیستم نباشند، ممکن است انقلابی نباشند (Breslauer, 1979: 218).
نظریههای نوسازی و توسعه (صرف نظر از میزان تطبیق با اوضاع و احوال جوامع مختلف) نیز نمونهای از کوششهای بشری برای تبیین چگونگی تغییر تدریجی و اصلاح معضلات جامعه هستند. به عنوان مثال در نظریه «نوسازی سیاسی» تغییرات و اصلاح جامعه (و مطالبات فزاینده آن) اینگونه سامان مییابند که: حکومت پاسخگو و محدود شود، آزادیها و حقوق مدنی شهروندان تضمین و نهادینه گردد؛ نظام رقابتی حزبی برقرار شود تا شهروندان، یعنی همان افرادی که به عقل خود تکیه میکنند و از حقوق خود آگاهی دارند، بتوانند به برنامههای اصلاحی و پیشنهادهای احزاب رأی دهند؛ دولت موظف میشود با برگزاری انتخابات آزاد، کرسیهای حکومتی را در اختیار منتخبین مردم قرار دهد؛ «عرصهی عمومی» برای طرح انتقادات متفکران، روشنفکران، محققان، کارشناسان و روزنامهنگاران از عملکرد احزاب، حکومت و جامعه فراهم میگردد و رسانه های عمومی قادر میشوند افکار عمومی را از این انتقادها آگاه سازند تا شهروندان در هنگام رأی دادن بهتر تصمیم بگیرند. از طریق این مکانیزمها جامعه به تدریج در مسیر اصلاح، پیشرفت، ترقی و توسعه قرار میگیرد (جلائیپور، ۱۳۸۸: ۳۷۴). موارد مذکور بنیانهای نظری جنبه سیاسی گرایش اصلاحطلبی است. بنا به گفتهی جلائیپور میتوان گفت اعتماد به عقلانیت افراد، تعهد به قول و قرارها و حقوق یکدیگر، کارایی علوم تجربی، خوشبینی، رهایی از سنن دست و پاگیر و امید به ترقی و پیشرفت، بنیانهای نظری جنبه اجتماعی رویکرد اصلاحی را تشکیل میدهند (جلائیپور، ۱۳۸۸: ۳۷۳).
علاوه بر اینها میتوان به اصول دیگری از گرایش اصلاحطلبی اشاره کرد که عبارتند از:
– حکومت محدود و مشروط از طریق تجزیه و تفکیک قوا (بشیریه، ۱۳۸۲: ۱۲۵).
– تکثر گروه های جامعه مدنی: حکومت مشروط و محدود و آزادی شهروندان، نیازمند وجود جامعهی مدنی پرتنوعی است که مرکب از انواع انجمنها و گروه های فکری، فلسفی، مذهبی، فرهنگی و سیاسی باشد. نفس وجود و قوت جامعهی مدنی موجب پراکندگی در منابع قدرت در جامعه میگردد. انجمنهای جامعه مدنی حوزه مقاومت در مقابل قدرت خودکامه و مطلقه بهشمار میروند (بشیریه، ۱۳۸۲: ۱۲۵).
– اولویت آزادی نسبت به برابری و عدالت اجتماعی: برخلاف تصورات رایج، لیبرالیسم از دولت حداقل و ضعیف و غیرفعال دفاع نکرده است. آرمان دولت حداقل بیشتر مورد نظر «آزادیخواهان افراطی» و «آنارشیستهای راستگرا» بوده است. به طور کلی لیبرالیسم بر اولویت آزادی نسبت به برابری و عدالت اجتماعی تاکید میکند، یعنی آزادی را هدف اصلی و برابری و عدالت را وسیلهی دستیابی به آن هدف میداند. به عبارتی نمیتوان به بهانهی برابری و عدالت، آزادیهای اصلی را از بین برد و یا محدود کرد (بشیریه، ۱۳۸۲: ۱۲۶).
– تمایز میان حوزه های عمومی و خصوصی (بشیریه، ۱۳۸۲: ۱۲۶).
به طور کلی بر طبق نظر جاست و همکارانش (۲۰۰۳) دو مشخصه کلیدی برای تشخیص تمایز اصلاحطلبی از محافظهکاری وجود دارد:
طرفداری از تغییرات اجتماعی (به عنوان مخالفت با سنت) در مقابل مقاومت در برابر آن.
عدم پذیرش نابرابری در مقابل پذیرش نابرابری (Jost& Amodio, 2012: 57, 58).
علاوه بر این وجه اشتراک گرایش سیاسی اصلاحطلب و محافظهکار عدم تمایل به براندازی نظام سیاسی است. با این تفاوت که گرایش اصلاحطلب خلاف گرایش سیاسی محافظهکار، ایجاد تغییراتی در عرصه های مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی – درون چارچوب نظام سیاسی موجود- است.
همانطور که گفته شد هدف اصلاح طلبان دستیابی به تغییرات تدریجی و یا تغییر در جنبه های خاصی از جامعه به منظور بهبود آن است. به طور کلی آنان مخالف هرگونه اعمال خشونتآمیز و تغییرات بنیادین هستند. به طور کلی تعریف نظری اصلاحطلبی در این پژوهش عبارت است از: افرادی که از نظر سیاسی خواهان انتخابات آزاد و کاهش نفوذ دین در حکومت و محدودیت نفوذ حکومت به منظور گسترش عرصهی عمومی هستند.
از نظر اجتماعی اصلاحطلبان خلاف محافظهکاران به توانایی انسان و قدرت تعقل وی باور دارند. همچنین مخالف نابرابری در فرصتها هستند. از نظر اقتصادی نیز از تغییرات اقتصادی بازار آزاد و اصلاحات در بازار حمایت میکنند.
ب: تعریف عملیاتی اصلاحطلبی سیاسی
همانطور که در مورد گرایش سیاسی محافظهکار گفته شد، افراد با گرایش سیاسی اصلاحطلب نیز در نقاط مختلفی از طیف (اصلاحطلبی) قرار خواهند گرفت. با این وجود وجه بارز گرایش اصلاحطلبی تمایل به ایجاد تغییرات در عرصه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. از اینرو اصلاحطلبان از نظر گرایشهای مذهبی و نقش مذهب نیز میتوانند تفاوتهای قابل توجهی با یکدیگر داشته باشند. همینطور در مواردی چون قانون اساسی و سایر موارد. از آنجا که گرایش سیاسی اصلاحطلبی در پژوهش حاضر اهمیت ویژهای دارد، از مولفه زیر استفاده کردیم:
جدول (۵-۳): معرف، سطح اندازه گیری، دامنه تغییر و حداکثر امتیاز مولفه گسترش حوزه عمومی
شاخص
معرف
سطح اندازهگیری
دامنه تغییر
حداکثر امتیاز