فرانکلین دارای رویکردی مهم بوده است که این رویکرد را میتوان بدین شرح خلاصه نمود: « اگر میخواهید از یک زندگی شکوهمند لذت ببرید داشتن زمان کافی مهم است. زمانی برای استراحت، زمانی برای تفکر در مورد چیزها، زمانی برای انجام کار و نیز دانستن این نکته مهم است که آنها را به بهترین شکل و بر اساس توانایی خود انجام دهید. به خاطر بیاورید که فقط یک راه وجود دارد و آن این است که زمان کافی را برای فکر کردن و برنامه ریزی و انجام کارها بر اساس اهمیت فراهم کنید. ( مکنزی، ۱۹۷۸ ترجمه رضاپور ۱۳۷۳).
الک مکنزی در کتاب مدیریت بهره وری از زمان کنترل را چنین تعریف می کند: کنترل زمان بدین معنا است که این خود شما هستید که مشکل دارید نه شخص دیگری. این به معنای آن است که باید با همه توان بکوشید تا عادات جا افتاده را ترک کنید این به معنای آن است که باید بر کششهای منفی طبیعت انسانی چیره شوید.
همچنین متخصصان دیگر که به طور اخص در زمینه مدیریت زمان مطالعه و پژوهش میکنند عبارتند از: آلن بیکین، ماریون هاینس و پیتر فراست که مبانی نظری خویش را در کتابهای « دامهای زمان » ، « چگونه زمان و زندگی خود را کنترل کنید» ، « اصول و فنون مدیریت زمان » ارائه کرده اند. آنها معتقدند که مهمترین و گرانبهاترین دارایی یک سازمان کارکنان آن هستند و گرانبهاترین دارایی یک انسان نیز زمان بسیار کوتاه است که در طول زندگی در اختیار دارد. بنابرین زمان جزء نادرترین منابعی است که چنانچه به درستی مورد استفاده قرار گیرد، تغییرات و تحولات به موقع را در تمام ارکان سازمانی به وجود میآورد. ( جوادی، ۱۳۸۸).
مدیریت زمان به فعالیتهایی گفته می شود که به استفاده مؤثر از زمان دلالت دارد و تصور می شود که بارآوری را آسان و استرس را کم می کند. یک ویژگی مشترک در میان تعاریف مدیریت زمان، برنامه ریزی رفتار است. (کلاسنز[۶۸] و همکاران ۲۰۰۷ ).
۲-۲-۸٫ نظریه های مدیریت
شناختن عوامل ضایع کننده زمان از مهمترین اقدامات هر مدیر مدبری است. زیرا پیچیدگی مدیریت زمان و وابستگی آن به خلق و خوی مدیر و نحوه عملکرد همکاران، روسا، صاحبان کار و نوع کار، آن را بغرنج و دشوار میسازد. اما شناختن و اولویت دادن به هر یک از عوامل و باز کردن گرهی از گره های این کلاف سردرگم، خود هنری است قابل تأمل و تعمق که مدیریتی همراه با شناخت و خلاقیت را میطلبد. مدیریت زمان با تأکید بر انضباط فردی و گروهی و بهره وری بهینه از وقت به ما امکان میدهد که خلاقیت خود را به خدمت بگیریم تا ضمن نجات از استرسهای کسالت بار روزمره، مدیری موفق باشیم. در گذشته، زمان به این درجه اهمیت نداشت. اما امروزه هر لحظه از زمان آبستن حوادث و تحولات شگرف است. پس برای همگام و همراه بودن با تحولات باید با مدیریت بر لحظه لحظه زمان به اهدافمان دست یابیم، کارهای مهم تر را انجام دهیم، ارزشها را بشناسیم، تعادل را حفظ کنیم، استرس را کاهش دهیم، به جای کار بیشتر، دقیقتر کار کنیم، زمان را تحت کنترل خود درآوریم و با کارایی بالاتر عمل کنیم. ( محمدیون، ۱۳۸۴).
رابینز یکی از صاحبنظران مدیریت است که به دو نوع « زمان» اعتقاد دارد: یکی زمان غیر قابل کنترل و دیگری زمان قابل کنترل.او میگوید، بسیاری از مدیران نمی توانند تمام وقتشان را کنترل کنند، آنها پیوسته و روزمره به بحرانهای ناگهانی، واکنش نشان می دهند. وقت عمده مدیران صرف پاسخگویی به درخواستها و تقاضاها و همچنین توجه به مسایل و مشکلاتی می شود که دیگران ایجاد کرده اند. این نوع زمان را نمی توان کنترل و مدیریت کرد. در مقابل بخشی از وقت آدمی قابل کنترل است. بسیاری از پیشنهادهای مطرح شده برای مدیریت زمان، مربوط به استفاده از زمان قابل کنترل است. زیرا بخش کنترل پذیر وقت آدمی قابل مدیریت کردن است. (رابینز( بی تا) ، مترجمان پارسائیان، اعرابی، ۱۳۸۳).
الک مکنزی ( ۱۹۷۸ ) در مقالهای تحت عنوان « مدیریت زمان : از اصل تا عمل» درباره اصول مدیریت به طور اعم و مدیریت زمان به طور اخص صحبت می کند. او میگوید: « بیشتر مدیران و دانشجویان ما اصول مدیریت زمان را نمیدانند. وی در این مقاله توصیف می کند که چگونه دانشجویان باید برنامه های مدیریت زمان را طراحی کنند. یک اصل مهم که نه تنها در مدیریت زمان، بلکه به طور کلی در مدیریت به معنای عام باید مدنظر هر دانشجویی باشد، پرهیز از واقعگرایی و مطلقنگری است. هر قدر که دانشجو در اجرای کاری دقت و انرژی به خرج دهد، نتیجه صددرصد حاصل نخواهد شد. بنابرین مدیر باید به جای وسواس داشتن، وظایفی را که بر عهده دارد تنها در حد خواسته شده و استاندارد انجام دهد. در واقع جوهر مدیریت زمان این است که بهترین و پر انرژیترین اوقات خود را صرف مهمترین کارها کنید تا به بیشترین نتیجه مطلوب برسید. (مکنزی، ترجمه رضاپور۱۳۸۴).
اَلک مکنزی میگوید: هر کس تلاش بیشتری به عمل آورد می تواند روزانه دو ساعت وقت صرفهجویی کند. یعنی ده ساعت در هفته، به این ترتیب هر ماه یک هفته و هر سال ۱۲ هفته زمان اضافه دارید و در طول یک سال هر فرد می تواند سه ماه وقت کاری اضافه داشته باشد. وی میگوید: تصورکنیدکه اگردرهر سازمان هر فردی در تقویم سالانهاش ۱۵ ماه داشته باشد چه کارها که نمیتواند انجام دهد. (خاکی ۱۳۸۲). با این حساب میتوان متوجه شد که استفاده از اصول مدیریت زمان چقدر می تواند در بهبود منافع اقتصادی و اجتماعی جامعه تأثیر داشته باشد.
الک مکنزی در جای دیگری میگوید: « ارزش واقعی مدیریت زمان عبار است از ارتقای تمامی ابعاد زندگی ما، به تعبیر دیگر ارمغان مدیریت زمان برای ما زمان بیشتر نیست، بلکه زندگی بهتر است. ( نجف بیگی، ۱۳۸۱ )
میلر[۶۹] ( ۱۹۸۵ ) و دیلون[۷۰] ( ۱۹۸۱ ) بیان میکنند : زمان تنها منبعی است که به محض دستیابی به آن میباید مصرف شود و آهنگ مصرف آن هم ثابت است، شصت ثانیه در هر دقیقه و شصت دقیقه در هر ساعت. به این ترتیب ما نمیتوانیم زمان را اداره کنیم، بلکه فقط میتوانیم رابطه خودمان بازمان را اداره نماییم. به این تعبیر، مقدارزمانیکه دراختیارماست قابل کنترل نیست و ما فقط میتوانیم نحوه استفاده از آن را کنترل کنیم. ما همچنین در مورد مصرف شدن اصل زمان اختیاری نداریم، بلکه فقط نحوه مصرف آن به ما مربوط می شود. زمانی که تلف کردهایم، دیگر از دست رفته و قابل جایگزینی نیست. ( کرمی مقدم، ۱۳۷۷).
لوتارسی ورت میگوید: مدیریت زمان روشهای نوینی را به ما نشان میدهد تا :
۱- دیدگاه بهتری به کارهای وابسته به یکدیگر و اولویتها به دست آوریم.
۲- فرصتهای بیشتری برای خلاق بودن ایجاد کنیم تا به جای منفعل بودن، مبتکر باشیم.
۳- با فشارهای روحی و استرس دست وپنجه نرم کنیم، آن را کاهش دهیم و از آن اجتناب ورزیم.